پس ... میخوای دوست شیم ؟!

4.1K 823 235
                                    

- چهار تا از صفحه هاش نیست !

- این چند تا هم کاملا خیس و بی استفاده شدن .

- بدبخت شدیم سهون بابات میکشتمون هی گفت مهمه مهمه حالا چیکار کنیییم ؟!

لوهان با استرس دور اتاق سهون راه میرفت . تنها کاری که تونسته بودن بکنن این بود که هر چقدر میتونن باقی کاغذ هارو جمع کنن و با نهایت سرعت به سمت مقصد برن , دوتا اتاق هتل بگیرن و برگه های باقی موندرو کنار هم قرار بدن .

سهون با نگرانی به ورقه های نابود شده نگاه میکرد . لوهان با امیدواری روی تخت , روبروی سهون نشست .

- تو بلدی دیگه مگه نه ؟ عین همون رو مینویسی .

چشم های سهون روی لوهان قفل شد و لوهان قسم میخورد تا حالا اون قیافه ی همیشه خنثی رو انقدر مضطرب و آشفته ندیده .

- من ... تا حالا قرار داد ننوشتم .

قیافه ی لوهان وا رفت .

- چطور ممکنه ؟؟؟؟

- خب این کار من نبود من فقط میخوندم و امضاشون میکردم !

سهون با لحنی حق به جانب و کمی لجباز جواب داد .

- حالا چیکار کنیم ؟

سهون اخمی کرد و گوشیش رو برداشت .

- زنگ میزنم به آقای چانگ توی شرکت پدرم , اون مدیر بخش قرارداد نویسیه و احتمالا خودش قرار داد رو نوشته قطعا فایلش رو داره و برامون میفرسته .

- چانگ لی هیون رو که نمیگی ؟؟؟

- چرا همونو میگم .

لوهان ناخوداگاه جلو اومد و دستش رو روی گوشی سهون گذاشت.

- نه !

اخم سهون غلیظ تر شد و باعث شد لوهان لباشو با استرس تر کنه .

- ببین من میشناختمش خیلی خیلی فوضول بود ! الان قطعا ازمون میپرسه چی شده و یک ثانیه بعد از قطع کردن تلفن با تو هم زنگ میزنه به سه جون و لومون میده !

- به هر حال که اگر بخوایم متن رو عوض کنیم متوجه اش میشن !

لوهان لبشو گاز گرفت و کمی فکر کرد .

- میتونیم .... میتونیم بعدا یواشکی متن رو عوض کنیم ها ؟ سه جون که هنوز امضاش نکرده ...تو هم میتونی به جاش امضا کنی مگه نه ؟ باور کن همون لی هیون عوضی جلوی چشم خودم باعث اخراج شدن چند نفر شد ! مطمئنم کلی واسمون میزنه اگه شک کنه چیزی شده !

سهون نفسشو با حرص بیرون داد .

- پس یه جدیدش رو مینویسیم از همون قبلی ها کمک میگیریم تا شبیهش باشه . و توهم باید کمکم کنی یه نسخه ی چینیشم سریع تهیه کنیم . تا شب باید تموم بشه ...

من عاشق پسر شوگر ددیمم! Donde viven las historias. Descúbrelo ahora