⚠teaser2⚠

419 97 2
                                    


+: « برای ابدیت به خواب برو...تو نباید بیدار بشی ، نه حتی بعد از گذشتن هزاران سال دیگه...» 
این زمزمه عجیب و صدایی مرموز که بعد از اینهمه سال دیگه آشنا بنظر میرسید مثل همیشه توی گوشهاش پیچید ولی ناگهان با احساس خفگی شدیدی که بهش هجوم اورد بعد چپ و راست کردن سرش با شدت پلکهاش رو باز کرد و برق چشمانش در قعر آبهای اقیانوس تیره مثل شعله‌ی کبریتی نیمه سوز نمایان شد. با وجود شوکی که بهش وارد شده بود، بلافاصله شروع به تقلا کردن کرد ولی انقدر از سطح دور بنظر میرسید که دست و پا زدن بی فایده بود، سعی میکرد فریاد بزنه گرچه خیلی مایوس کننده مینمود، و این باعث شد که آبهای شور و سخت اقیانوس ریه هاش رو کم‌کم پُر کنند.
قطره اشکی از چشمانش به آبهای نامحدود اطرافش پیوست،بدنش سست و تقلاهایش تحلیل رفت و پلکهایش آرام آرام روی هم افتاتادند. صدایی توی گوشهای کیپ شده اش افسونوار نجوا کرد:«بیدار شو. میدان مبارزه در انتظار توست... به قلب شیطان پناه ببر، خون‌ش را بریز و تا ابدیت آزاد شو...»

این صدا که شباهت عجیبی به نوای صدای خودش داشت با صدایی گنگ و زنده در سرش تلاقی میکردند:« فرمانده"اوه"، فرمانده بیدار شید... باید برگردیم پایگاه...بیدار شید لطفا...»

و چشمانی که به ضرب گشوده شدند، نفسی که رها شد و تنی که مثل موجودات برق گرفته سیخ سرجاش نشست، نشون میداد که او باز هم در آن کابوسهای لعنتی غرق شده بود...

                 💀Apophis💀
  Kaihun,...
       
#Action #fantasy #angst    #thriller #mystery #🔞

Writer: bubble94

💀APOPHIS💀Where stories live. Discover now