×chapter2×

276 73 34
                                    

با قدمهای محکم اما سریع راهروی طویل منتهی به قسمت درمان و آزمایش رو طی میکردند که از سوی دیگر صدای همهمه ای شنیدند و متوقف شدند.
به آن سو رو گرداندند.

تنی غرقه به خون و وضعی اسفناک، روی برانکارد بود و پیت، بکهیون و شیومین آنرا با عجله به سمت بخش درمان هدایت میکردند و با دیدن چان و چارلی، بدون توقف، سری کوتاه به نشونه ی سلام و احترام تکون دادند و گذشتند.

صدای بکهیون آمد که پیت را به امری، مامور میکرد: برو لِی و خبر کن؛ لابد بازم خواب مونده...عجله کن...
پیت راه رفته رو با قدمهای دوان برگشت و با گذشتن دوباره از چان و چارلی، بدون معطلی به سمت خوابگاه دوید.

چان به همراه نخبه ی بخش اطلاعات، به سمت درب درمانگاه رفتند و ارام درب را نیمه باز کردند.
بخش کاملا استریل و آماده ی جراحی شده بود و قطعا ورود به آن کار درستی نبود، پس آرام درب رو دوباره بست و پشت درب منتظر بیرون آمدن یکی از آن درمانگران خِبره شدند.

یک دقیقه بعد لِی با همان ارامش همیشگی اش، قدمهای آرامش را در طول راهرو روانه کرد و با نزدیک شدن به چان و چارلی، او هم سرش را کمی خم کرد و بعد پشت درب سفید رنگ درمانگاه گم شد.

چان پوفی کرد و از در فاصله گرفت.
رو به چارلی کرد و گفت: تو برو چک کن خبر دیگه ای از بچه ها نرسیده؟...ببین کسی دیگه ای زنده مونده یا نه...

چارلی، باشه ای گفت و با قدمهای سریع دور شد.
صدای درب سفید باعث شد چانیول، نگاه از محو شدن قامت چارلی بگیرد و عقب برگرده.

با دیدن شیومین، بی درنگ پرسید: وضعیتش چطوره؟ زنده میمونه؟
شیومین پوفی کرد و گفت: همینکه تا الان زنده مونده، خیلی حرف داره... بدنش کاملا لِه شده...تعداد استخوانهای حیاتی و شکسته اش نزدیک به ده جای مختلفه، اونهم خیلی شدید... بخاطر شکستگی دنده ها تنفس رو به انقطاعه و قلب تحت فشار...ترک جمجمه هم باعثِ جمع شدن خون زیادی توی سرش شده که اگر خیلی زود از بین نرن ترک به شکستگی تبدیل و دچار آسیب مغزی میشه...

چانیول عصبی و کلافه شده بود: خب، حالا باید چیکار کرد؟ یعنی نمیشه نجاتش داد؟

شیومین لبخند کوتاهی زد و گفت: نگران چی هستی؟ اگه اون همین الانش هم زنده به دست ما افتاده، دلیلش اینه که قرار نیست بمیره...

چانیول هم مشتاقانه گفت: یعنی میتونید؟

شیومین اخمی مصنوعی کرد و گفت: شک داری؟

چانیول لبخندش رو غلیظتر کرد و چیزی نگفت.
شیومین هم توضیح داد: باید اولویت بندی کنیم و اول دو تا عمل همزمان برای جمجمه و قلبش انجام بدیم...اگه موفقیت امیز باشه، بعد از نرمال شدن حدودی اوضاعش، به شکستگی های دیگه ی بدنش رسیدگی میکنیم...

💀APOPHIS💀Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ