part 5

4.9K 847 77
                                    

جئون بزرگ به خدمتکار خونه ی مشترک جونگ کوک و پسرش که دیگه نبود خبر داد که میخواد به دیدن برادرزاده اش بره
جونگ کوک مثل همیشه واکنشی نشون نداد و فقط به نقطه ای خیره شد
ذهنش درگیر فکر کردن به رفتار عموش در برابرش بود
توی اون مدت زیاد به دیدنش نمیومد
اما هر وقت که میومد فقط کنارش توی سکوت قهوه میخورد و شطرنج بازی میکرد

البته که جرئت نداشت در برابر جئون بزرگ بی توجهی کنه پس با سر به سوالاتش جواب میداد
تا اونروز سوالات عجیبی شنیده بود اما براش زیاد مهم جلوه نمیکردن و با فکر به اینکه عموش فقط سعی داره اون رو به حرف بیاره از کنارشون گذشته بود

جئون بزرگ وارد خونه شد
جونگ کوک کمی خم شد تا احترام بذاره

-چطوری برادرزاده؟؟

جونگ کوک با باز و بسته کردن پلک هاش مثل همیشه به دروغ گفته بود "خوبم"

میز شطرنج توسط خدمتکار آماده شده بود
بدون هیچ حرف دیگه ای پشت میز شطرنج نشسته بودن و بازی میکردن
فنجون های قهوه زودتر از همیشه خالی شده بودن

نوبت جئون بزرگ بود
مهره ی سیاه سربازش رو حرکت داد و دو خونه به اسب سفید جونگ کوک نزدیک شد و اون رو هدف گرفت

-با دکترت حرف زدم
میگفت هنوز توی شوک هستی و از اونجایی که ممکنه واقعا بتونی حرف بزنی بهتره که پیش روانشناس بری

جونگ کوک اخم ریزی کرد و بدون توجه به اسب توی خطرش، فیلش رو حرکت داد

-میدونستم که قبول نمیکنی و برای همین از پارک خواستم که حداقل اون تنهات نذاره و باهات حرف بزنه...البته بعدش فهمیدم اون پسر خودش داره همین کار رو انجام میده

شرمنده بود ولی بازم نه اونقدر که بخواد حرف بزنه
بالاخره در جواب سرباز سیاه عموش که قصد زدن اسبش رو داشت سربازی جلو برد

-راستی از دکتر شنیدم که بیمارایی که اعضای بدن جین بهشون اهدا شده دنبال من و تو میگردن

اینجا بود که دست جونگ کوک لرزید و به مهره ی اسبش بر خورد کرد
جئون بزرگ خونسرد و بیخیال اسب جونگ کوک رو صاف کرد و بعد دوباره یکی دیگه از سرباز هاش رو جلو برد

-منم گفتم که دوست ندارم ببینمشون
چون ممکنه بی دلیل ازشون خوشم نیاد و بد رفتار کنم

دست لرزونش رو روی پاهاش مشت کرد
و بی حواس یکی از سرباز های جئون بزرگ رو زد

-تو نمیخوای ببینشون؟؟

حتی نفهمید که جئون بزرگ فیل سفیدی که برای زدن سربازش جلو فرستاده بود رو با سرباز دیگه ای زده
فقط سری به نشونه مخالفت تکون داد

-دکتر انقدر باهام حرف زد که نزدیک بود راضی بشم کسی که قلب تنها پسرم بهش اهدا شده بود رو ببینم

Your Heart's Sound [Vkook] - CompleteWhere stories live. Discover now