part 13,14

4.8K 710 158
                                    

چند دقیقه ای از بهوش اومدنش گذشته بود
دکتر سازمان بالای سرش یسری توصیه ها و نصحیت هایی کرد که اصلا گوش نداد و فقط منتظر به در نگاه میکرد تا کسی برای ملاقاتش بیاد

ساعت تقریبا هشت شب شده بود
میدونست بقیه اگر سازمان باشن و امروز مبارزه بوده باشه به احتمال زیاد طبقه ی بیست و هفتم برای تهیه ی گزارش جمع شده بودن و همونجا در حال شام خوردن بودن

بیشتر منتظر موند اما وقتی که دیگه تحملش به سر رسید از روی تخت درمانگاه با کوفتگی ای که سراسر بدنش حس میکرد بلند شد و سرمش رو با یک دست کند...
انقدر این کار رو توی زمانی که بیمارستان بستری بود انجام داده بود که پشت دستش رد سرم برای مدت طولانی ای زخم مونده بود و حالا دوباره اون زخم رو تازه کرده بود

به پرستار جیغ جیغویی که پشت سرش راه افتاده بود و ازش میخواست که به اتاقش برگرده، توجهی نکرد و سوار آسانسور شد
اثر انگشتش رو وارد کرد و آسانسور خیلی سریع توی صورت اون دختر بسته شد

وقتی دوباره در آسانسور باز شد و اون تونست وارد طبقه بشه از صداها و بوی پیتزا مطمئن شد که حدسش درست بوده

جین هو ÷هه را مشکلت چیه؟؟ چند بار بهت گفتم که اول منطقه ی C پاک سازی شد...تو خودتم چند بار مبارزه رو نگاه کردی پس چرا هی اشتباه تایپ میکنی؟؟

هه را -آخه...کنار اون میترسم جین هو...هل میشم
اونم بعد از اون تهدید های ترسناکش...

جیمین _هه را لطفا نترس عزیزم...اون فقط میخواست بترسونتمون...الان تا رفته موبایلش رو بیاره خودت رو جمع و جور کن...بهانه دستش بدی دوباره تهدید میکنه

هه را -باشه...معذرت میخوام دیگه حواسم رو جمع میکنم

جونگ کوک جلو تر رفت...اون شش نفر مثل همیشه دور میز نشسته بودن و جعبه های پیتزا و قوطی های نوشابه روی میز رو پر کرده بود

همیشه جیمین و هه را هم با لپ تاب های رو به روشون مشغول بودن و بقیه توی تهیه ی گزارش کمکشون میکردن...

#جونگ کوک؟؟؟

سوجین اولین کسی بود که متوجهش شده بود و به سرعت سمتش رفته بود
بقیه هم با دیدنش متعجب شدن

#پسره ی احمق! اینجا چیکار میکنی؟ کی بهوش اومدی؟؟

سعی کرد لبخند بی جونی برای سوجین نگران بزنه اما نتونست

#تو...توی احمق...با دستت چیکار کردی؟؟ بازم سرمت رو کندی؟!

سوجین بی توجه به خونی شدن آستین لباسش، دست جونگ کوک رو گرفت و با همون آستین باریکه ی خون پشت دستش رو پاک کرد

وو بین هم بلند شد و به سمتشون رفت
دلش برای جونگ کوک تنگ شده بود
دستش رو حمایت گرانه روی کتفش گذاشت و کمی فشرد
+حالت بهتره؟ سر گیجه نداری؟؟

Your Heart's Sound [Vkook] - CompleteTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon