-خب؟
راشل که کاملا پای تهیونگ رو معاینه کرده بود سعی کرد در جواب پسر مو بنفش جیغ نکشه...اون هزارمین باری بود که جونگ کوک سوال میپرسید و روی اعصابش میرفت
راشل: گفتم که پاش خوب شده...فقط باید همچنان تا مدتی رعایت کنه و مراقب باشه
-مطمئنی دیگه؟
اون دختر به زور لبخند زد: اگر به من اعتماد نداری میتونی ببریش دکتر دیگه ای ببینتش!
جونگ کوک کمی جا خورد و معذب دستی به گردنش کشید -فقط میخواستم مطمئن شم!
راشل به تهیونگ که اصلا متوجه اونها نبود و نگاهش به لپ تاپ بود، نگاهی انداخت: من دیگه میرم...اگر راه رفتن باز هم براش سخت بود میتونین پاش رو با آتل های راحت تری ببندین...ولی دیگه به عصا نیازی نداره
در جواب راشل سری تکون داد -باشه ممنون...
تا دم در دختر رو بدرقه کرد و بعد از بستن در اتاق پوفی کشید...سمت تخت برگشت و همون لحظه تهیونگ سرش رو بالا برد -رفت؟رو به روی پای تهیونگ روی تخت جا گرفت -آره...از اون جایی که حتی وقتی معاینه ات میکرد هم تمام حواست به لپ تاپ بود دوباره حرف هاش رو برات تکرار میکنم...همچنان باید مراقب باشی و به پات فشار زیادی وارد نکنی!
دوباره نگاهش رو به لپ تاپ داد -مراقبم بانی!
-از رفت و آمد های زیادت به سالن تمرین و زیر زمین و دفتر مین یونگی کاملا معلومه که مراقبی!
-خب میگی چیکار کنم؟ بشینم تو اتاق؟ به نظرت میتونم؟
آهی کشید
نمیتونست چیزی بگه وقتی خودش مسبب این حال تهیونگ بود...و این رو هم میدونست که اصلا امکان نداره اون بتونه بیکار بمونه و الکی وقت تلف کنهبه پای تهیونگ که بعد از چند روز باز شده بود نگاه کرد و خیلی یهویی گفت -هی رفیق ناراحت نشو بهت توجه نمیکنه! جدیدا سرش شلوغ شده به منم توجه نمیکنه!
تهیونگ انقدر درگیر لپ تاپ بود که حتی حرف مسخره ی جونگ کوک رو هم متوجه نشد
جونگ کوک سری از تاسف برای خودشون تکون داد -تقصیر خودمه اجازه دادم با تتو آرتیست چت کنی!بعد از فهمیدن اسم «الیزابت» همه افتاده بودن دنبال ردی از اون یا راهی که بشه بهش نزدیک شد و از هویت اصلیش با خبر شد
تهیونگ تنها کسی بود که نمیتونست تو این مورد زیاد کمکی کنه چون بیرون رفتن با یک دست شکسته و یک پای بسته شده سخت بود
پس بقیه برای اینکه با فحش های جذاب و نگاه های ترسناکش رو به رو نشن مسئولیت نزدیک شدن به تتو آرتیستی که انگار جزو اولین کسایی بوده که طرح «دبازایل» رو ارائه داده رو بهش دادن...از طرفی هم اون بالاخره چیز هایی درمورد طراحی میدونست و راحت تر میتونست از طریق فضای مجازی به اون مرد نزدیک بشه!
و البته که پیدا کردن اون تتو آرتیست و همینطور پیدا کردن شماره و آدرس خونه اش زیاد سخت نبود...نه برای هوسوک و جیمینی که تیم دو نفره ی بهترین هکر های دنیا رو تشکیل داده بودن و خیلی هم با خودشون حال میکردن!
ESTÁS LEYENDO
Your Heart's Sound [Vkook] - Complete
Fanfic| صدای قلب تو | فصل اول : «کامل شده» «توی لعنتی...فقط چرا زبونت رو به کار نمیندازی و نمیگی که دلیل محافظت هات چیه؟؟هان؟؟» «تا وقتی که قلب هیونگم توی سینهات میتپه به هیچ عنوان حق نداری آسیب ببینی کیم تهیونگ فهمیدی؟!» ~ فصل دوم : «کامل شده» «اینبار م...