part 50 / last part of S1

5K 602 1K
                                    

همه با اخم و ناراضی بیرون سالن جلسه ایستاده بودن و به نامجون که بیخیال ساعتش رو چک میکرد نگاه میکردن

جونگ سوک ×نمیفهمم...حالا اگر ما زودتر بریم داخل بشینیم چی میشه؟

سوجین هم معترضانه زیر لب گفت #اصلا توی این لباس راحت نیستم!

جونگ سوک هم اصلا با کت و شلواری که پوشیده بود راحت نبود...سری تکون داد و نگاهی به سوجین انداخت...اون دختر یک کت و شلوار زنونه ی مشکی پوشیده بود که حسابی به تنش نشسته بود...موهاش رو آزادانه رها کرده بود و آرایش ملایمی هم انجام داده بود...زیاد از آرایش کردن خوشش نمیومد ولی جین‌ هو بهش پیام داده بود تا امروز به خودش برسه...و معلومه که اون کفش های پاشنه بلند هم توی برنامه‌اش نبودن! اگر میتونست جین هو به رو به رگبار کلمات زیبایی که یاد داشت میبست ولی خب نمیتونست...اون جین هو اونیش بود!

در واقع همشون جز تهیونگ و جین هو و نامجون توی کت و شلوار های رسمیشون احساس بدی داشتن...و اینکه مجبور بودن تا اومدن نخست وزیر و وزیر جئون پشت در سالن بمونن هم دیگه بیشتر اذیتشون میکرد
جونگ کوک یقه اسکی سفیدی که زیر کتش پوشیده بود رو بالا تر کشید و آستین های کتش رو برای بار هزارم درست کرد -از این لباس متنفرم!

تهیونگ هم کمی عصبی بود اما با دیدن جونگ کوک خنده اش گرفت
-یکم برات گشاده

-چون مال توعه نه من!

-تقصیر من نیست که یک دونه کت و شلوار رسمی هم توی کمد بهم ریخته‌ات پیدا نشد!

-آه تهیونگ بسه بیشتر عصبانیم نکن!

تهیونگ بی صدا خندید و سری به نشونه س تاسف تکون داد...اما همین که نگاهش به دو نفری که همراه با بادیگارد حرکت میکردن افتاد خنده اش قطع شد

-عالیجناب ها تشریف فرما شدن!

نگاه همه با چیزی که تهیونگ اینبار بلند به زبونش اورده بود به رو به روی آسانسور افتاد
نامجون با سرزنش گفت -تهیونگ لطفا حواست باشه چی میگی!

تهیونگ نگاهی به بقیه کرد و گفت -اشتباه گفتم؟

جیمین لایکی نشونش داد _از همیشه درست تر گفتی آلفا

بقیه ریز خندیدن و این از چشم های اون دو نفر دور نموند...نامجون چشم غره ای به همشون رفت و به نخست وزیر و وزیر جئون احترام گذاشت
-صبح بخیر

نخست وزیر با پوزخندی که روی صورتش بود سری تکون داد: مثل اینکه عصبانی کردن شما این روزا سخت شده...البته این خوشحال کننده‌است که بابت تاخیرمون عصبانی نیستین!

-به هر حال اگر عصبانی هم بودیم کسی اهمیت نمیداد!

نامجون با حرص نگاهی به تهیونگ کرد و تهیونگ فقط شونه ای بالا انداخت
نگاه نخست وزیر به تهیونگ افتاد: این دومین باریه که از نزدیک میبینمت کیم!

Your Heart's Sound [Vkook] - CompleteDonde viven las historias. Descúbrelo ahora