هی قاصدکا! ندا اومده...مدتی میگذره نه؟
نمیدونم فراموش کردین ما رو یا نه
امیدوارم این روزا خیلی خسته نباشین..این پارت دقیقا مال روز بعد از آپ شدن پارت آخره که نصفه موند ولی میخوام آپش کنم21 سپتامبر 2022 _ باران:
این برای من و شماست...
با خودم فکر کردم بد نمیشه اگر هر حرفی داریم مثل یک نامه برای کارکتر ها بنویسیم...شما هم اگر دوست داشتین میتونین نامه هاتون رو برای کارکتر های صدای قلب تو کامنت کنین...و منم میرم دنبال درست کردن پیچ واتپدم که بتونم بخونمشون:)
اگر هم بخواین میتونین تو ناشناس که لینکش رو توی بیو گذاشتم برام بفرستین تا اینجا همراه نامه ی خودم بذارمشون🤍خیلی بی برنامه دارم پارت آخر و این نامه ها رو آپ میکنم و احتمالا بعدش پشیمون میشم ولی خب شما دوستشون داشته باشین:(
_____________________
«برای تهیونگم»
بهت درد دارم تهیونگیِ من خیلی بهت درد دادم
ولی مطمئن شدم زندگی بعدیت درد کمتری بکشی و کسی که نفست به نفساش بند بود رو پیدا کنی...مطمئن شدم که روح و قلبتون همدیگه رو فراموش نکنن تا بازم بشین زندگی همدیگه...بازم بشین همون آرامش و درمان همدیگه...
تهیونگی...
هیچوقت متوجه نشدی
اما هر وقت خواب بودی بغلت کردم
هر وقت درد کشیدی بغلت کردم
هر وقت نگاهت روی همسر کوچولوت بود و متوجه اطرافت نبودی بغلت کردم
اون زمانی که انقدر درد داشتی که حتی نمیتونستی گریه کنی...من اون موقع هم بغلت کردم تهیونگی...
حسش نکردی هیچوقت ولی من بغلت گرفتم تا دردی که بخاطر تو میکشم حداقل برای خودم کمتر بشه...
من پا به پات درد کشیدم و درد قلبت درد قلب خودم بود و لطفا ازم دلخور نباش تهیونگی...من تاوان نوشتن این زندگیت رو به اندازه ی کافی پس دادم...از این به بعد هم با دلتنگی برات بقیه شو پس میدم...از این به بعد هم با شبایی که قراره بخاطر درد دوباره بهت پناه بیارم ولی تو دیگه نیستی تا خط جدیدی ازت بنویسم تاوانشو پس میدم...
لطفا توی زندگی دیگه ای که برات نوشتم خوب باش...خوب زندگی کن و بیشتر مراقب خودت و قلبت باش...کنار خانواده ای که داری بمون و هیچوقت دور خودت و قلبت دیوار نکش...دست جونگ کوکت رو هیچوقت رها نکن و اجازه بده اونم مراقبت باشه وقتی از مراقب قلب خودت بودن خسته شده بودی...بذار بیشتر بغلت کنه و بهت نشون بده که این بار تنش گرمه...اگر سرد شدی عیبی نداره جونگ کوکت دیگه گرمه مراقبت میمونه و از خودتون محافظت میکنه...
یادته گفت میخواد توی زندگی بعدی یک پسر با درد کمتر باشه؟ اون یک پسر با درد خیلی کمتره...تو هم با نگه داشتن دستش کسی باش که درد کمش رو هم از بین میبره و تا آخر عمر کنارش میمونه...
یادته درد میکشیدی بخاطر کافی نبودن براش؟ بخاطر اینکه انقدر درد داشت که عشق تو، صدای قلب تو، برای از بین بردن درد هاش و بند اوردن اشک هاش کافی نبود؟...حالا به چشم هاش نگاه کن وقتی بهت نگاه میکنن...که چطور تمام درد هاشو از بین میبری...حالا ازش بپرس با تمام قلبت عاشق منی؟ و ببین چطوری جواب میده که تمام قلبم این زندگی برای توعه! و تمام قلبم این زندگی فقط بودن تو رو میخواد!
صادقانه زندگی بعدیت رو بیشتر بخاطر این نوشتم که دردم آروم بگیره...قلبم آروم بگیره و از خودم بیشتر از این متنفر نشم بخاطر نوشتن این همه درد برات...
امیدوارم دوستش داشته باشی تهیونگی...امیدوارم انقدر دوستش داشته باشی که یادت بره زندگی قبلی ای هم وجود داشته...
YOU ARE READING
Your Heart's Sound [Vkook] - Complete
Fanfiction| صدای قلب تو | فصل اول : «کامل شده» «توی لعنتی...فقط چرا زبونت رو به کار نمیندازی و نمیگی که دلیل محافظت هات چیه؟؟هان؟؟» «تا وقتی که قلب هیونگم توی سینهات میتپه به هیچ عنوان حق نداری آسیب ببینی کیم تهیونگ فهمیدی؟!» ~ فصل دوم : «کامل شده» «اینبار م...