*این پارت رو وقت نکردم دوباره بخونمش اگر غلط املایی یا تایپی داشت ساری♡
فقط امیدوارم رو مخ و زیاد نباشن •-•« مرد در حالی که اخم غلیظی روی پیشونیش وجود داشت و سربند قرمزی به نشونه ی اعتراض زده بود با شجاعت به دوربین زل زد و گفت: رئیس جمهور و نخست وزیر مین باید پاسخگوی این بهم ریختگی باشن! ما مردم نمیتونیم همینطوری دست روی دست بذاریم و هیچ اعتراضی نکنیم! واقعا دیگه هیچ جرمی نمونده که مقامات این کشور انجامش نداده باشن! خانواده ها حتی دیگه امنیت ندارن و شب باید با نگرانی اینکه نکنه بچه ی من هم فردا توسط اون عوضی ها دزدیده بشه و بلایی سرش بیاد، چشم روی هم بذارن! چطور دیگه باید به دولت کره ی جنوبی اعتماد کرد؟!!
صدای تایید مردم پشت سرش که تعداد کمی هم نبودن بلند شد و مرد ادامه داد: پس پلیس توی این کشور به چه دردی میخوره؟ چرا باید به یک عده که مشخص نیست کی هستن، تا چه حد خطرناکن و اصلا هدفشون چیه دلگرم بشیم؟؟ این درسته که با وجود رئیس جمهوری که انتخابش کردیم تا کشورمون رو توی امنیت و صلح نگه داره، مردم چند آدم کش خطرناک رو حمایت کنن؟! نه درست نیست! ولی چه کاری از دست ما بر میاد وقتی هیچکس هیچ کاری نمیکنه؟! ما حتی دیگه مطمئن نیستیم که مقامات باقی مونده طرف ما هستن یا خودشون هم غرق در کثافتن! همه ی ما ترسیدیم و جز معذرت خواهی هیچ چیز از رئیس جمهور و نخست وزیر مین نمیشنویم! ما به این چیزا نیاز نداریم! ما امنیت میخوایم! یک دولت قوی با آدم های درست میخوایم! همه ی ما اینجا جمع شدیم و اعتراض کردیم تا بهتون نشون بدیم هر چقدر هم بترسیم قرار نیست عقب بشینیم!
صورت مرد از خشم به سرخی میزد...
یکی از زن های پشت سرش جلو اومد و خبرنگاری که بخاطر بی پروایی مرد لال شده بود و نمیدونست چی بگه، فقط میکروفون توی دستش رو سمت زن گرفت تا اون هم اعتراضش رو مقابل دوربین به زبون بیاره
زن: جناب رئیس جمهور! نخست وزیر مین! لطفا هر چه سریعتر رسیدگی کنین و دولت رو از وجود همچین خوک های کثیفی پاک کنین! ما بهتون اعتماد داشتیم! شما قسم خوردین که تمام تلاشتون رو برای ما مردم میکنین! لطفا به اعتراضاتمون گوش بدین و خیلی جدی تر از قبل پیگیر این قضیه باشین! اگر تمام این اعتراضات جوابگو نباشن ما چاره ای جز حمایت از "گروه شورشی" نداریم!...»
توی تاریکی که فقط توسط نور تی وی روشن شده بود پوزخندی زد: گروه شروشی؟...حالا دیگه برای اونها اسم هم گذاشتین؟...
-چطور؟ این اذیتت میکنه که مردمت به جای حمایت از توی بی عرضه از ما حمایت میکنن؟
خون توی رگ هاش یخ بست و پوزخندش در ثانیه محو شد...صدایی که بلافاصله از پشت سرش شنیده بود نفسش رو بند اورده بود...یعنی اونها انقدر قدرتمند بودن که میتونستن بدون هیچ سر و صدایی وارد کاخ آبی بشن؟ جایی که رئیس جمهور کره ی جنوبی با صدها بادیگارد و صدها دوربین امنیتی زندگی میکنه؟
DU LIEST GERADE
Your Heart's Sound [Vkook] - Complete
Fanfiction| صدای قلب تو | فصل اول : «کامل شده» «توی لعنتی...فقط چرا زبونت رو به کار نمیندازی و نمیگی که دلیل محافظت هات چیه؟؟هان؟؟» «تا وقتی که قلب هیونگم توی سینهات میتپه به هیچ عنوان حق نداری آسیب ببینی کیم تهیونگ فهمیدی؟!» ~ فصل دوم : «کامل شده» «اینبار م...