سلام به دوستای عزیزم
خوانندههای میراژ که همیشه بهم لطف داشتن♥️غرض از این پست ناگهانی و البته موقت پیدا کردن چند نفر به عنوان بتا ریدره
منظورم کسیه که جلوتر داستان رو بخونه و توی رفع ایرادهاش بهم کمک کنه
کار خیلی پیچیدهای ازتون نمیخوام. فقط این که اگه ایرادی توی روند یا ساختار یا حتی لحن داستان میبینید بهش اشاره کنید♥️همون طوری که گفتم داستان زودتر از آپ به دست شما میرسه. در حال حاضر ۱۴ پارت از افتر استوری یا فصل سوم یا هر چی که منطقیتره (من خیلی وارد نیستم😅)، آمادهست که میتونید یواش یواش بخونید و نظر بدید
هر کس مایله میتونه بهم پیام بده و بگه که چه طور باید داستان رو به دستش برسونم. پی وی تلگرام یا پیام خصوصی همین جا، همه جوره امکان پذیره
منتظرم😊
YOU ARE READING
Mirage
Fanfictionخلاصه: پارک جیمین وارث یکی از بزرگ ترین شرکت های کره جنوبی با زندانی شدن پدرش، مجبور به جنگ با مادر خوانده ش برای حفظ شرکت میشه. با این حال گذشته همیشه برای شکارش آماده ست و درگیریش با ته هیونگ، باعث صدمه دیدن مغزش و فراموشی و حتی عوض شدن شخصیتش میش...