Fata Morgana - 07

160 41 19
                                    

لحظه‌ای که به خوابگاه رسید هنوز عصبی بود. تمام مدتی که برای رسیدن به خوابگاه رانندگی کرده بود، ذره‌ای آرامش نکرده بود. بی توجه به در که پشت سرش با صدا بسته شد، راهش را به سمت اتاقش باز کرد و این بار در دوم بود که با صدا پشت سرش بسته شد. خودش را روی تخت انداخت و چشمانش را پشت ساعدش پنهان کرد. این طور نبود که سه یون را نشناسد و گرچه رفتارش ناراحت کننده بود، اما عجیب نبود. خوب می‌دانست سه یون در صورتی که تصمیمش را بگیرد، هر طور که شده، آن را به انجام می‌رساند.

صدای تقه‌ای روی در افکارش را مثل چکیدن قطره‌ای در آب که تصویر صافش را از بین می‌برد، آشفته کرد. چشم باز کرد و متوجه ته هیونگ شد: «می‌تونم بیام تو؟»

جواب مثبت کوتاهی داد و از جا بلند شد. مشخص بود که ته هیونگ به قصد صحبت وارد اتاقش شده بود و مشخص بود که می‌خواست درباره چه صحبت کند و این موضوع جدیت را می‌طلبید.

- چی شد؟

- کار یوجوئه

- یوجو؟ همونی که اومده بود توی کنسرت سئول؟

- خودشه

- چی می‌خواد؟

- شرکت رو

- من واقعا منطق شما پارک‌ها رو نمی‌فهمم! یه مقاله بدون نام و نشان چه طور اونو به شرکت می‌رسونه؟

- داره صحنه رو واسه حضور خودش آماده می‌کنه... اگه یکم دیرتر به جلسه هیئت مدیره رسیده بودم، حتما پیشقدم شده بود تا مسئولیت سنگین ازدواج با وارث خانواده رو به عهده بگیره

ته هیونگ متوجه کنایه جیمین در انتهای جملاتش شد. هر چه به پایان صحبت‌هایش می‌رسید، لحنش تلخ‌تر و گزنده‌تر می‌شد.

- اگه شرکت به دستش بیفته چی؟

- اول تموم کسانی رو که با سه یون همکاری می‌کردن اخراج می‌کنه... بعد هم نوبت تعطیلی هر بخش و خط جدیدیه که سه یون راه انداخته...

- چه طور می‌خوای جلوش رو بگیری؟

- به هیئت مدیره گفتم که من و سه‌یون نامزد کردیم!

- چی؟

- جلوی هیئت مدیره ازش خواستگاری کردم

- خودت گفتی بهت جواب منفی داده

- اگه یوجو به خواسته‌ش برسه، اولین چیزی که این وسط نابود میشه پانسیونه، نمی‌تونم بذارم هر چیز قشنگی که توی شرکت ساخته نابود بشه

- اما تا کی؟ خودت می‌دونی این یه راه حل موقته... تا کی می‌خوای دروغ بگی و گولشون بزنی؟

- تا هر وقت که لازم باشه

ته هیونگ به نشانه‌ی پایان بحث از جا بلند شد. مطمئن نبود بتواند منطق جیمین را درک کند. گرچه فراموش نکرد قبل از رفتن راه حلش را ارائه کند: «باهاش حرف بزن. مطمئنم یک راهی پیدا میشه»

MirageWhere stories live. Discover now