- پارک جیمین کجا میریم؟
جوابی از جیمین دریافت نکرد. در واقع میتوانست خیلی ساده مقصد را از راننده بپرسد و این فکرش را عملی کرده بود گرچه راننده نتوانسته بود جواب سرراستی به او بدهد. مقصد تنها یک لوکیشن بود و جیمین از سوختن او در آتش کنجکاوی لذت میبرد. ظاهرا این انتقام روز بازگشایی موسسه خیریه در سئول بود.
- گوشیمو بهم برگردون
جیمین تنها سرش را به طرفین تکان داد. سه یون آهی کشید و به عقب تکیه داد و گفت: «ازت متنفرم»
- نه نیستی
- چرا هستم
- حتی اگه باشی وقتی به مقصد برسیم نظرت عوض میشه
باور کردنی نبود که جیمین چه طور توانسته بود دوباره هم آتش کنجکاویاش را برانگیخته کند و هم تا این اندازه عصبانیاش کند. تکرار کرد: «ازت متنفرم» و نگاهش را به بیرون دوخت. صدای خندههای جیمین هم کمکی به رفع این احساس نمیکرد.
گرچه دیدن ساحل از فاصلهی دور حدسی از مقصدشان به او داد. به سمت جیمین برگشت تا حدسش را تایید کند. جیمین نهایت تلاشش را کرد تا چهرهی بی حالتش را حفظ کند اما با دیدن چشمان پر از برق سه یون نتوانست. سه یون با هیجان به سمت ساحل برگشت گرچه بعد از پیاده شدن از ماشین شکایت کرد: «کی با کتونی میاد ساحل؟»
- ما؟
نگاه سه یون روی کتانیهای هر دو نفرشان ثابت شد و با خندهای انگشتهایش را بین انگشتان جیمین که چند لحظهای میشد منتظرش بودند، جای داد.
- خوب؟
- خوب؟
- زود باش اعتراف کن
- به چی؟
- سونگ یون دیگه چه تدارکی واسه این سفر دیده؟
- این قدر مشخصه؟
سه یون جواب نداد و تنها به خندهی کوتاهی اکتفا کرد. در عوض جیمین بود که مسیر گفت و گو را در دست گرفت: «با این حال زیاد دلخور نباش! نونا طرف من نیست»
- این جور که مشخصه طرف من هم نیست
جیمین با خنده جواب داد: «روزی که داشتیم برنامه میریختیم دقیقا همینو گفت»
- که طرف من نیست؟
- که طرف هیچ کدوممون نیست.
- خائن!
- همون موقع هم که تازه اومده بودم با هر دوتون زندگی کنم هم به نظر نمیرسید طرف هیچ کدوممون باشه
- چرا به نظر میرسید که بیشتر طرف توئه تا من؟
جیمین جوابی نداشت. تنها جایی برای خودش و سه یون انتخاب کرد تا کمی استراحت کنند. سه یون با نشستن کنار جیمین زمزمه کرد: «قبلا زیاد به ساحل میاومدم»
BẠN ĐANG ĐỌC
Mirage
Fanfictionخلاصه: پارک جیمین وارث یکی از بزرگ ترین شرکت های کره جنوبی با زندانی شدن پدرش، مجبور به جنگ با مادر خوانده ش برای حفظ شرکت میشه. با این حال گذشته همیشه برای شکارش آماده ست و درگیریش با ته هیونگ، باعث صدمه دیدن مغزش و فراموشی و حتی عوض شدن شخصیتش میش...