Chapter 19

223 53 17
                                    

- کسی تا به حال بهتون نگفته که مدیر عامل شرکت، چهره شرکته؟ با این شیوه می خواستید چهره‌ی شرکت باشید؟

- قیمت سهام به پایین ترین میزان 5 سال گذشته سقوط کرده!

- رفتار شما باعث شده تموم سهامدارای شرکت زیان ببینند.

- شاید چون دیگه سهامی در اختیار شما نیست، ترجیح دادید شرکت رو نابود کنید

سه یون در بین تمام حمله های اعضای هیئت مدیره به کیم هیون جو ساکت سر جایش نشسته بود و بدون این که تغییری در حالت چهره اش ایجاد شود در دل به پیروزی اش می خندید. اولین ضربه را به شیشه اعتماد هیئت مدیره به کیم هیون جو زده بود و ظاهرا ضربه قدرتمندی بود که شیشه بیش از آن که فکرش را می کرد، ترک برداشته بود. شکایت ها یکی پس از دیگری از زبان اعضای هیئت مدیره به سمت مدیر عامل شلیک می شدند و سه یون می توانست استیصال را از صدایش در زمان تلاش برای مبرا کردن خودش احساس کند. بالاخره در این بین یونگ بین تصمیم گرفت وارد معرکه شود و از او دفاع کند: «فکر نمی کنید همه چیز رو خیلی بزرگ کردید؟ این یک خبر رسمی هم نیست و تنها یک شایعه توی تالارهای شایعه بوده!»

- اینو به بازار سهام و قیمت در حال سقوط سهاممون بگید!

تمسخر در صدای مدیر بخش مالی به وضوح احساس می شد. یونگ بین ادامه داد: «با این حال مدیر حق داره یک زندگی شخصی داشته باشه»

- و تا اون جایی که ما خبر داشتیم، زندگی شخصی ایشون باید با رییس این شرکت می بود!

صدای کیم هیون جو را هم شنید که تصمیم گرفته بود از سایه یونگ بین بیرون بیاید و خودش موقعیت را در دست بگیرد: «اون عکس ها بعد از فوت رییس پارک گرفته شدن»

- و ظاهر شدنش توی جشن ادغام شرکت چی؟ اون رو چه طور توضیح میدید؟

- ایشون نقش مهمی در این قرارداد داشتن و به همین خاطر ازشون خواستیم که به جشن ملحق بشن

- یک پلیس دقیقا چه نقشی توی قرارداد داشته؟ تهدید شرکت مخالف؟

سه یون بی آن که نگاهش را بالا بیاورد لرزش دستان کیم هیون جو روی میز را که آنها را در هم قلاب می‌کرد، تشخیص داد. صدای لرزانش کمی بعد در سالن طنین انداخت: «یک سری اقدام در این باره در دست اجراست. با به ثبات رسیدن بازار، قیمت سهام به میزان قبلی برمی گرده»

- دقیقا چه اقداماتی! اعاده حیثیت؟ از چه کسی؟ تموم پیام ها بی نام و به صورت ناشناس پست شدن! حتی پاک شدن پست ها هم تاثیری نداشته و با هر پستی که پاک میشه ده تای دیگه درست مثل علف هرز سبز میشن. انگار با تفنگ آب پاش به جنگ آتش رفته باشیم

جلسه به همین ترتیب ادامه داشت و کیم هیون جو حتی ذره ای نتوانسته بود اعتماد مدیران را جلب کند. در این بین سه یون بر خلاف تصور همه بدون بیان کلمه ای ساکت نشسته بود و به حمله های مدیران به کیم هیون‌جو گوش می داد. خنده دار بود که هیچ نیازی به تکان دادن انگشتش هم نبود و بدون این که مقاصدش را برای کسی آشکار کند، یا مجبور به دادن رشوه یا قولی به آنها شود، همگی دقیقا مشغول انجام همان کاری بودند که او می خواست. تنها کافی بود انگیزه ها و مقاصد آنها را بشناسد و هوشمندانه از آنها بهره ببرد و این بار، بدون به خطر انداختن خودش و ایستادن در صف مقدم این جنگ، این کار را به بهترین نحو انجام داده بود.

MirageWhere stories live. Discover now