هشدار😅:از چپتری که یادتون نیست شروع کنید بیاید اینجا .Arcade _Duncan Laurence
قبلا هم نوشته بودم ، چون بهش اعتقاد داشتم ؛ جمله ی «چیزی که نمی کشتت قوی ترت میکنه».
ولی الان تجربه اش کردم ، چیزی که نمیکشتت تو رو با درد روحی عمیقی تنها میذاره که سنگینی بارش قلبت رو میشکونه.
دوباره تو میمونی و تکه های این قلب شکسته که توی مشتت گرفتی و باید ببریش کنار تنها کسی که میتونه پیوندشون بزنه .
کی تضمین میکنه توی مسیر چند تا از تیکه هاش نیفته و گم نشه ؟اما من کنار تو خوشبختی رو پیدا میکنم ، التیام و مرهمم رو هم . مهم نیست اگر برای دوست داشتنت قلبم کامل نباشه ، مهم اینه تمام تکه های قلبم کاملا متعلق به توئه.
....................................................
دوام آوردن زیر نگاه سؤالی هری کاری بود که میتونستم فقط توی مستی انجام بدم تا موقعی که دوباره به رو به روش خیره بشه و به رانندگی ادامه بده.
_واقعا میخوای بدونی؟
ازم به آرومی پرسید.
وقتی جوابم رو مستقیما نمیگیرم ، تقریبا مطمئن میشم اون همون جوابیه که قلبمو میشکنه ولی تحمل کردن قلب شکسته هم توی مستی راحت تره ، فرقی نمیکنه باعثش لیلی باشه یا بریجیت.
باعثش هریه.
_امیدوارم چیزی رو قطع نکرده باشم.
با دلخوری بچگانه ای گفتم اما حق رو کاملا به خودم دادم.
هری لبخند کمرنگی زد سرش رو با آرومی تکون داد قبل از از اینکه دوباره جواب بده :_در واقع ... کردی.
اینکه میتونستم توی لحظه گریه کنم در حالی که خشم عجیبی هم منو به سمت این هل میداد که تمام وجودمو توی مشتمی بذارم که قرار بود با صورتش برخورد کنه ، اصلا عجیب نبود. عجیب این بود که دلم نمیومد بزنمش.
شاید رابطه که حالا ناخواسته توی ذهن من شکل گرفته بود اصلا توی قلب اون وجود هم نداشت.خسته تر از اون بودم که بخوام با شکست خودم هم مبارزه کنم.
دوباره توی سکوتم غلت زدم و ایستادن ماشین رو متوجه نشدم تا وقتی هری پیاده شد و به سمت در اومد تا برام بازش کنه.
قبل از اون خودم دست به کار شدم و بدون اینکه به دست دراز شده اش برای کمک توجهی کنم به محکمی در ماشین رو بستم به سمت خونه ای رفتم که تقریبا میشناختمش.بعد حسادتی که به وجودم تزریق شده بود ، راه رفتن برام راحت تر بود ، حداقل تلو تلو نمیخوردم.
منتظر هری شدم تا در رو باز کنه . نمیتونستم زیاد به چهره اش نگاه کنم ، چهره ای که هیچ پشیمونی از حرفی که زد توش پیدا نبود و باعث میشد حضور خودم رو امشب توی این خونه و پیش هری زیر سؤال ببرم.
YOU ARE READING
Sneakers [H.S]
Fanfictionبه دنیا خوش اومدی ، رویا پردازی رو متوقف کن ، قصه ی تو از همین الان شروع میشه ، مراقب باش کتونی هات گلی نشن. [this story contains mature content , read it on your own risk] ...