Just give me a reason _Pinkبه این نتیجه رسیدیم آهنگ هایی که موقع نوشتن هر چپتر بهش گوش میدم رو بذارم گاهی ، شاید شما هم دوست داشتید گوش بدید.
................................
میگن خنده عمر آدم رو زیاد میکنه ؛
لبخند به راحتی روی چهره ی آدم نقش میبنده ، فقط ماهیچه های صورتت هستن که باید کمکت کنن ، پس چی باعث میشه لبخند زدن برای آدم ها سخت باشه ؟
اول سخت بود ، فکر می کردم تمام دلایلم رو از دست داده م ولی حالا اینجام ، منتظرم تا صداش رو بشنوم و چشم هاش رو ببینم ، اونوقت نیاز به ماهیچه های صورتم ندارم ، نیاز به نشون دادنش روی چهره ام ندارم ، تمام وجودم با تک تک سلول هاش داره به بلندی می خنده اما طوری که فقط من صداش رو میشنوم . ولی طوری که همه ی دنیا بشنون بهش میگم :
تو به بودنت ادامه بده تا من به زندگی ادامه بدم.
...............................................
بدون اینکه حرفی بزنیم به هم خیره شده بودیم و حدس میزنم هر کدوممون توی افکار خودش بود ، ولی اولین بار بود که از نگاه کردن بهش احساس خجالت نمی کردم .
هیچ وقت قبول نداشتم که از چشم های آدم ها میشه چیزی جز رنگشون رو فهمید ولی الان با نگاه کردن به زمردی که بهم خیره شده بود حسی فرای هرچیز مادی بهم دست میداد ، اونا میخواستن آدم رو فریب بدن و در کمال تعجب من مشکلی باهاش نداشتم.کمی توی جام جا به جا شدم و پرسیدم :
_به چی فکر میکنی ؟
متوجه اطرافش شد و لبخند کم رنگی زد :
_من به چیزی فکر نمیکردم ، داشتم بهت نگاه میکردم .
مثل همیشه نمیخواست بهم بگه ، پوزخندی زدم :
_ولی من داشتم درباره ی ژاکوب فکر میکردم .
صدایی شبیه «همم» ازش خارج شد و لب هاش رو بین انگشت اشاره و شستش گرفت. قبل از اینکه حرف بزنه یکم مکث کرد :
_چرا ؟
تنها چیزی بود که گفت.
_اومد دیدنم ، معذرت خواهی کرد و به نظر خیلی پشیمون میومد ، کم کم داره باورم میشه از من خوشش میاد.

VOUS LISEZ
Sneakers [H.S]
Fanfictionبه دنیا خوش اومدی ، رویا پردازی رو متوقف کن ، قصه ی تو از همین الان شروع میشه ، مراقب باش کتونی هات گلی نشن. [this story contains mature content , read it on your own risk] ...