این سکوت آدم هاست که همیشه معنی دیگه ای رو با خودش به دوش میکشه .
بیشتر از هر جمله ی دیگه ای..................................................
_بعدش؟
اوا همينجوري كه با قدم هاي سريع دنبال من ميومد پرسيد.
_بعدي نداره ، من جلوش رو گرفتم و از پارتي زديم بيرون ، قرار نبود اتفاق ديگه اي بيفته.
_لعنتي،لعنتي،لعنتي من هيچي يادم نمياد از ديشب، فقط تصوير هاي مبهم از تو، لويي و زين و ليلي و...
يكم مكث كرد انگار داشت سعي مي كرد به ياد بياره.
_بهت گفته بودم مست نكن اوا.
برگشت و با قيافه ي طلبكارانه ش نگاهم كرد.
_ببخشيد؟ولي مشروب خوردن طبيعت تمام پارتي هاست پس بحثي نيست.
نفس عميقي كشيدم تا باه آرومی جوابش رو بدم.
_دقيقا! نكته همينه ، بحثي نيست وانقدر از ديشب نپرس.
دوباره چشم هاش رو ريز كرد و با دست آزادش كه كتاب توش نبود چتري هاش رو زد كنار.
_آره بحثي...صبر كن ببينم تو نميخواي دليل رفتنت به اون پارتي و قرار هاي مخفيت با استايلز رو برام توضيح بدي؟من مست بودم ولي يه چيزايي حاليمه.
عالي شد،منتظر همين بودم.اصلا اوا مگه امروز كلاس داره كه اومده دانشگاه؟
_خب شرلوك ،از اونجايي كه من الان كلاس دارم ميمونه براي بعد كلاس هام، دوست دارم، باي. در ضمن قرار مخفي اي در كار نيست.
اين رو گفتم در كلاس رو زدم و وارد شدم.وخب عاليه دير رسيدي و تنهاصندلي خالي كنارآخرين فردموردعلاقته؛
بريجيت بيل
زير نگاه خيره ي زين و استاد كنار بريجيت نشستم و سعي كردم كل اين دو ساعت لعنتي به چشم غره هاي بريجيت توجه نكنم.
خسته كننده ترين دو ساعت عمرم رو گذروندم . هفته هاي قبل حداقل شانس اين رو داشتم كه به جاي بريجيت كنار زين بشينم و الان...هنوزم شانسش رو دارم ولي ...چيزي كه ندارم اعتماد...به زين.
نه تا موقعي كه بگه دقيقا چه مرگشه._پس بين اين همه پسر برادر من ، نه؟
بريجيت در حالي كه وسايلش رو جمع مي كرد تا بره گفت.
![](https://img.wattpad.com/cover/118216483-288-k41573.jpg)
YOU ARE READING
Sneakers [H.S]
Fanfictionبه دنیا خوش اومدی ، رویا پردازی رو متوقف کن ، قصه ی تو از همین الان شروع میشه ، مراقب باش کتونی هات گلی نشن. [this story contains mature content , read it on your own risk] ...