بعضی جمله ها توی بعضی کتاب ها با یبار خوندنشون توی ذهن آدم نقش میبندن؛هیچ وقت به هیچ کس هیچی نگو ، اگر بگی دیگه گفتی و رهاشون کردی .اون وقت دلت براشون تنگ میشه.
...........................................
گاهي اقات اونقدر سرعت افكار توي مغزت زياد ميشه كه دلت ميخواد دستت رو بكني توي سرت و مغزت رو بيرون بكشي .
وضعيت الان من.
داشتم سعي مي كردم تمام دلايلي كه هري اين سؤال احمقانه رو از كسي مثل من پرسيد بچينم كنار هم، مرتب و منظم ، تا جوابي بهش بدم كه اون دهن گشادش رو تا ابد ببنده .
ولي خب اون گوشه ي سرم يه صدايي ميومد و مي گفت «هي ، اون داره سؤالي رو ازت مي پرسه كه بهش ربطي نداره، مثل دختر هاي خوب هلش بده بره عقب و تا مي توني ازش فاصله بگير» و همين صدا ميزد زير تمام افكار منظم شده ام و وضع رو دوباره بهم مي ريخت .
قطعا اين نزديكي به هري و نفس هاي منظمش كه تو صورتم پخش مي شد كمكي بهم نمي كرد.تمركز مي خواستم ، پس سعي كردم با دست هام عقبش بزنم و تا حدودي موفق هم بودم . اونقدري عقب رفت كه بهم فضايي براي فكر كردن بده.
نمي دونم چرا از كارم تعجب كرد و با ابروهايي كه بالا رفته بود بهم نگاه كرد.مي خواست دهنش رو باز كنه تا حرفي بزنه.حالا وقتشه سيلويا،حرف بزن؛
_نيستم ، يعني خدا هري تو واقعا احمقي! من بچه ي دبيرستاني نيستم . اما به هر حال اون هرزه اي كه تو فكر مي كني هم نيستم پس هرفکری که داشت تو سرت نقش می بست روهمين الان تمومش كن .
كلماتم رو تند و پشت سر هم گفتم تا وقت نكنه حرفم رو قطع كنه و سعي كردم به اين توجه نكنم كه قلبم داشت تلاشش رو مي كرد از سينم بيرون بپره و ريلكس ترين چهرم رو براش شكل دادم.
صداي خندش به گوشم خورد ، خنده هايي بريده بريده و به نظر از روي تمسخر.
به صورتش كه نگاه كردم ديدم داره سرش رو تكون ميده و يك دستش پشت گردنشه._نمیخوای با روش های من پیش بری ، قبوله .من همين الان تمومش مي كنم تا تو بتوني روي ژاكوب تمركز كني و يعني خدا من دوست دارم ببينم اون عاشقت ميشه يا نه، اين جالبه.
عاشقم بشه؟ اين يكمي ترسناك تر شد. ولي خودت رو نباز ، الان نه .
من مي خواستم به والش ثابت كنم هادسن كيه ، خوبه !هري ام به اون ليست اضافه كنيد._شايد اين براي تو عجيب باشه استايلز، ولي من براي خانوادم همه كار مي كنم ، مطمئن باش .
ESTÁS LEYENDO
Sneakers [H.S]
Fanficبه دنیا خوش اومدی ، رویا پردازی رو متوقف کن ، قصه ی تو از همین الان شروع میشه ، مراقب باش کتونی هات گلی نشن. [this story contains mature content , read it on your own risk] ...