The Bones_Maren Morrisوقتی که من مثل غروبی نا امیدم و تو مثل طلوع امید میمونی ، وقتی که من تماما با دلی سپید سیاهم و تو سپید و دل سیاهی ، وقتی که گناه تو بی گناهی و من بی گناه غرق گناهم ، بین تمامی تضاد ها ، زندگی مسلما عشق رو توی راهمون قرار میده ، چون این راه درستشه.
پس برای ما جای نگرانی نمیمونه ، این احساس از اول درست بنا شده. بذار هجوم بیارن و طوفان به وزیدنش ادامه بده ، بذار قضاوت و حرف هاشون رو آماده کنن ، بذار چاقو ها رو تیز کنن و آماده ی حمله بشن چون بازی از امروز شروع میشه . اما تو نگران نباش ؛
وقتی اسکلت ها خوبن ، بقیش مهم نیست.
.....................................................
طبق برنامه ای که لویی چیده بود ، من و اوا باید آخر همین هفته به ویلا میرفتیم و نباید اجازه میدادم چیزی از این سورپرایز بفمهمه ، به نظر اوا این فقط یه دورهمی دیگه اینبارتوی ویلای خارج از شهر خانواده ی تاملینسون بود.
علاوه بر این چیز دیگه ای هم ذهنم رو مشغول کرده بود ؛ الیشیا توی پیام کوتاهی گفته بود دادگاه مامان «چهار جولای » برگزار میشه و نسبتا تا اون موقع وقت زیادی مونده بود. چطوری میتونستم توی این مدت دوری و ندیدنش رو تحمل کنم وقتی آخرین دیدارمون هم به خوبی پیش نرفت ؟
به گوشه ی اتاقم نگاه کردم و باز هم نتونستم تصمیم بگیرم با وسایل و چمدون دست نخورده ی مامان چیکار کنم ، حتی دیگه نمیدونستم چرا اونا رو توی اتاق خودم نگه داشته بودم. شاید میشد بعنوان بهونه ای برای رفع دل تنگی روشون حساب کرد اما قطعا دوست نداشتم اون ها رو به اتاق مشترکشون با بابا برگردونم.
اون مرد لیاقت هیچ چیزی از طرف زنش رو نداشت.
تقریبا برای رفتن به دانشگاه حاضر شده بودم اما نمیخواستم با بیرون فتم از اتاقم با بابا روبه رو بشم که حدس میزنم توی نشیمن نشسته بود.
بعد از کمی و این پا و اون پا شدن بالاخره کیفم رو برداشتم نفس عمیقی کشیدم ، نمیتونستم تا همیشه از بابا فرار کنم.
همونطور که از کنارش میگذشتم خودم رو مشغول با گوشی نشون دادم و به سمت در خروجی رفتم اما صداش رو از پشت سرم شنیدم :
_پیام مرت رو گرفتی ؟
برنگشتم تا بهش نگاه کنم :
_گرفتم ، چهار جولای .
_توی ملاقاتتون چیزی بهت گفت ؟
YOU ARE READING
Sneakers [H.S]
Fanfictionبه دنیا خوش اومدی ، رویا پردازی رو متوقف کن ، قصه ی تو از همین الان شروع میشه ، مراقب باش کتونی هات گلی نشن. [this story contains mature content , read it on your own risk] ...