42. Anchor

380 47 92
                                    




Harry Styles _Adore You🌝


حضور تو کل زندگی من شد.

میلیون ها دلیل برای فراموش کردنت وجود داره اما من فقط به یک دلیل برای بودنت نیاز دارم و سرسختانه به باور خودم چنگ میزنم.

دیگران سرزنشم میکنن اما این منم که میدونم که حضور تو میتونه جای خالی ها رو دونه به دونه برام پر کنه ؛ جای خالی نبودن افراد و احساسات.

الان نوبت منه ؛

تو آرامش منی و من هیچ وقت نمیخوام پریشون ببینمت.
نمیخوام مثل شب های سرد و خاکستری ، گرفته و غم زده بمونی و مثل آسمونی که عزاداره گریون باشی.
میتونی به شونه ام تکیه کنی تا بی تکیه گاهی و درد نبود کسی که حرفت رو بفهمه از توی چشم هات مشخص نباشه.
من بین غباری از نگرانی گیر افتادم و دارم آخرین التماس هام رو به بلندی میکنم ، طوری که چشم هام فریاد میزنه؛

لحظه هایی که روی زمین میگذرونیم ، آسمون زیر پامونه.
پس فقط به من گوش کن؛

اینبار من میخوام برای تو حضور داشته باشم.



................................................


با حس گرفتگی توی بدنم کم کم چشم هام رو باز کردم ، نوری که از روبه رو میتابید نمیذاشت واضح ببینم.

بعد از اینکه چشم هام به نور عادت کرد متوجه اطرافم شدم و فهمیدم که هنوز توی آپارتمان هری بودم و روی کاناپه خوابم برده بود اما توجهم به تصویر دوست داشتنی جلوم جلب شد ؛
هری دست به سینه درحالی که اخم خفیفی داشت خوابیده بود و سرش رو روی پاهام گذاشته بود. گرمی نفس های عمیقش به شکمم میخورد و قلقلکم میداد.
ناخودآگاه لبخندی روی لبم نشست وانگشت اشاره م رو به آرومی روی انتهای ابرو و مژه اش کشیدم. لمسم انقدر آروم بود که حسش نکرد و این به من جرئت داد تا انگشتم رو روی بقیه ی اجزای صورتش هم بکشم.

اولین بار بود که میتونستم با دقت و آرامش چهره اش رو زیر نظر بگیرم و ترس این رو نداشته باشم که کسی قضاوتم کنه.
فکر کنم اون لحظه خوشحال ترین آدم روی زمین بودم چون یک شب پر از آسودگی داشتم ، با حضور هری‌ توی نزدیک ترین حالتی که میتونستم.

میترسیدم به خاطر صدای بلند تپش های قلبم از خواب بیدار بشه و از پیشم بره ، برای همین سعی کردم خودم رو آروم کنم.

دستم رو بین موهاش بردم و کمی کنارشون زدم قبل از اینکه نوازش گونه بینشون بکشم . فرهاش بهم ریخته تر شده بود و بلندیش بیشتر از همیشه توجه رو جلب میکرد. حسی که نوازش موهاش بهم میداد اونقدر لذت بخش بود که بدون فکر صورتم رو جلو بردم و بینی و لب هام رو روی اون دسته از موهاش که توی دستم بود قرار دادم.

Sneakers [H.S]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang