20. خیلی جاها ضرر کردم

641 102 39
                                    

اگه تبلیغاتی یا از طرف فردی ناشناس بود از روی ایمیل نمیتونست به مرد یا زن بودن من پی ببره. صد در صد من رو میشناسه که نوشته‌ " پسر فداکار"

زیر لب میگم: جونگکوک بیخیالش شو و واسه خودت فلسفله نباف.
تصمیم میگیرم همه ایمیل هارو بدون خوندن حذف کنم ولی در لحظه اخر پشیمون میشم و سریع روی ایمیل مورد نظر کلیک میکنم.
از اونجایی که سرعت اینترنتم پایینه، بعد از کلی حرص دادن من، صفحه‌‌ ی مورد نظر باز میشه.

از دیدن عکسایی که مقابلمه ته دلم خالی میشه: عکسای من توی مراسم نامزدی ایو!

اشک توی چشمام جمع میشه. همه ی عکسا مربوط به ته باغه!
زیر لب میگم: دوباره نه، من تحمل بازی جدید دیگه ای رو ندارم!

سریع از روی صندلی بلند میشم، به کارت دکتر که روی میزه چنگ میزنم و به سمت گوشیم هجوم میبرم. با دستای لرزون گوشی رو برمیدارم و شماره دکتر رو میگیرم.
بعد از چند بار بوق خوردن، دکتر گوشی رو برمیداره.

دکتر: بله؟
از اون طرف صدای خنده ی چند نفر میاد.
با هق هق میگم: دک... دکتر
دکتر با شنیدن صدای من با نگرانی میگه: جونگکوک تویی؟!
- د.. دکتر... بد...بدبخت شدم!
دکتر: جونگکوک اروم باش!

فقط گریه میکنم.
دکتر که میبینه حریفم نمیشه چند دقیقه ای مکث میکنه تا با گریه اروم بشم. بعد از پنج دقیقه، میگه: جونگکوک اروم تری؟
-اهوم
دکتر: حالا بهم بگو چیشده؟
-برام یه ایمیل اومده
دکتر با نگرانی میگه: چه ایمیلی؟
موضوع ایمیلا رو براش تعریف میکنم. دکتر هیچی نمیگه، فقط و فقط به صدام گوش میده.
صدای یه نفر رو میشنوم که میگه: چیشده؟
دکتر: یه لحظه ساکت باش! جونگکوک بهتره این ایمیل رو حذف نکنی. این خودش یه مدرک بر علیه طرفه و از اونجایی که نوشته ' پسر فداکار' صد در صد برای نجات اون بچه داخل پارک بوده.
- من میترسم
دکتر: باید به جیمین بگی! از اونجایی که از موضوع باغ خبر داره خیلی از مشکلاتت حل میشه. استباه دفعه قبل رو تکرار نکن.
- به نظرتون باورم میکنه؟
دکتر: مهم نیست باورت کنه یا نه مهم اینه تو سعیت رو بکنی، همین امشب موضوع رو بهش بگو.
اهی میکشم و حرفای اچا و جیمین رو هم برای دکتر تعریف میکنم. بعد از تموم شدن حرفام میگه: که اینطور، جونگکوک همین الان از اتاقت میری بیرون و درمورد ایمیلا با جیمین صحبت میکنی. شنیدی؟
- با اینکه میترسم ولی اینبار نمیخوام اشتباه کنم، باشه!
دکتر: همین امشب خبرم کن که چیشده! نگرانتم!
- حتما
دکتر: خیلی خوشحال شدم که بهم اعتماد کردی و بهم زنگ زدی. همین حالا به اتاق جیمین برو و همه چیز رو یکسره کن
- باشه، پس من برم ببینم چکار میتونم بکنم.
دکتر: منتظرتم فعلا خداحافظ
- خداحافظ

گوشی رو قطع میکنم و سرجاش میزارم. چشمامو میبندم و دستم رو روی قلبم میزارم. قلبم تند تند میزنه. چند تا نفس عمیق میکشم و چشمام رو باز میکنم.
به سمت میزم میرم و کارت دکتر رو هم توی کشو کنار کارت تهیونگ میزارم. کشو رو میبندم و نکاه اخر رو به عکسا میندازم.
زیر لب میگم: ترسو بودن بسه، تا کی میخوای حرف بشنوی؟

No One Was Like You | Vkook Onde histórias criam vida. Descubra agora