#01

4.1K 246 62
                                    

<تیزر فیکشن>

پوشه‌ای که روی میز بود رو برداشت و کاغذی ازش بیرون کشید و مقابل جونگ‌کوک گذاشت. عنوان اون برگه به خاطر فونت درشتش از دور کاملا مشخص بود.

"فرم استخدام استریپ‌دنسر رِد‌ دات کلاب"

- این واسه توعه امضاش می‌کنی و از همین امشب کارتو به عنوان یکی از رقاص‌های من شروع می‌کنی.

از عصبانیت دندون‌هاشو روی هم کشید و کاغذ روی میز رو برداشت و بدون لحظه‌ای درنگ جلوی چشمای اقیانوسی اون مرد پاره‌ کرد.
+ ترجیح میدم همینجا بمیرم تا اینکه این کارو انجام بدم!

وینسنت قهقه‌ای زد و با دست به یکی از بادیگارداش اشاره کرد. تبلتی آوردن و مقابل جونگ‌کوک قرارش دادن. ظاهر خونه‌ی توی اسکرین براش آشنا بود و بعد از چند لحظه کوتاه تازه فهمید کجاست! اون عوضی دوتا آدم گردن کلفت اسلحه به دست کنار خونه هوسوک هیونگش گذاشته بود. با انزجار و نفرت به وینسنت که همچنان پوزخند کثیفی رو لب داشت نگاه کرد:
+ برای چی اینکارو می‌کنی؟

- سادس. واسه اینکه قراردادو امضا کنی.
+ آخه دقیقا واسه چی من رو برای این کار می‌خوای؟ خیلی بهتر از من اون بیرون هست!
- تو اسمش رو بزار جبران خسارت کارایی که کردی.
+ خسارتت هرچقدر که باشه میدم!

سرشو کج کرد و با تمسخر گفت:
- نکنه فکر کردی واقعا به خاطر چهارتا خرابکاریت می‌خوام خسارت بگیرم ازت؟

+ پس... چرا...

- واقعا دوست داری بدونی؟

سرشو به نشونه مثبت بالا و پایین کرد
- برام خیلی سرگرم کننده‌ای خرگوش کوچولو!
...

پنج روز قبل
جیمین سوار موتور یونگی شد و به سرعت باد خودش رو به بار رسوند. از استرس و هیجان، قلبش هزار تا در ثانیه می‌زد. از بین جمعیت گذشت و از پله‌ها بالا رفت. اتاق مقصدش دقیقا طبقه‌ی آخر بار بود و ازونجایی که آسانسور فقط برای استفاده‌ی شخصی صاحب همه‌ی این تجملاته چاره‌ای جز بالا رفتن از پله‌ها نداشت. بعد از ده دقیقه پله نوردی که براش به اندازه‌ی یک عمر گذشت بلاخره به در اتاق مورد نظرش رسید و به بادیگاردی که مانع ورودش شد گفت:
+ می‌خوام رئیست رو ببینم.

بادیگارد با کت و شلوار مشکی و هدفونی که به گوش داشت خیلی رسمی و مودبانه گفت:
× متاسفم ایشون دستور دادن تا بیست و چهار ساعت آینده، کسی مزاحمشون نشه.

عصبی چشم چرخوند:
+ بهش بگو پارک جیمین اومده مطمئنم اگه اسمم رو بشنوه نظرش عوض میشه.

صورت بادیگارد یبس هیچ تغیری نکرد.
‌‌× آقای پارک. ایشون دستور دادن که به هیچکس حتی شما هم اجازه‌ی ورود و بهم زدن استراحت‌شون رو ندیم.

Livid Heart🖤🚬 | VkookWhere stories live. Discover now