مین یونگی نمودار ارزش سهام شرکت سیگما که توی این یک هفته اخیر روند صعودی داشت و حدود یک و نیم برابر بیشتر از هفته گذشته شده بود رو روی صفحه نمایشگر با جزئیات کامل به سهامدارها و مدیر عامل پارک جیمین توضیح داد. ولی جیمین تمام مدت به یه نقطه نامعلوم بیرون از پنجره خیره بود و هیچی از حرفاشو متوجه نمیشد.
جلسه کاری بالاخره بعد از دو ساعت تموم شد و مین یونگی پوشهای که برای تبلیغاتشون آماده کرده بود رو بین روئسای هر بخش تقسیم کرد و هرکس وارد دفتر کار خودش شد.
جیمین پشت میز کارش نشست و سرشو روی میز گذاشت. این یه هفته به اندازه چند سال واسش گذشته بود و صبرش دیگه داشت لبریز میشد. یونگی بدون در زدن وارد اتاقش شد و بی مقدمه بهش توپید:
- پارک فاکینگ جیمین میتونم بپرسم وسط جلسه حواست کجاست؟سرشو از رو میز برداشت و با قیافه داغون به هیونگ عصبانیش خیره نگاه کرد:
+ از جیکی خبری نشده؟
- جیمین خودت که میدونی اون پسر یکشنبهها بهم گزارش کار میده و امروز چند شنبه است؟به تقویم روی میزش نگاه کرد چون حتی روزای هفته رو هم گم کرده بود.
+ جمعه؟
- از من میپرسی جناب مدیر عامل؟ شانس آوردیم پدرت امروز تو جلسه نبود! یکم جدی به کارت بچسب وگرنه موقعیتتو از دست میدی.
+ هیونگگگگ
- کوفت. درد. زهر...
+ یونگی.
- بگو.
+ میشه به جیکی زنگ بزنی و شماره اتاقشو ازش بپرسی؟
یونگی پوف کلافهای کشید و به موهاش چنگ زد.
- باز نشستی اورثینگ کردی و چیزای بیخود به ذهنت اومده؟ آخه شماره اتاقشو برای چی میخوای؟میدونست چیزی که میخواد بگه این مرد رو عصبی میکنه اما از طرفی طاقت نداشت حرفشو تو دلش نگه داره.
+ چون وینسنت... بسته به میزان علاقهاش به فاحشههاش توی طبقات مختلف اتاق میده. هرچقدر طبقه بالاتر علاقهاش بیشتر.
پاکت سیگارشو از کشوی میز بیرون آورد و مشمای پلاستیکی روشو کند.
- باشه میپرسم فقط...
پاکتو از دست جیمین بیرون کشید و توی سطل آشغال انداخت.
- این کوفتی رو نکش. میدونی بدم میاد.
تلفنشو از جیبش بیرون آورد و روی جیکی کلیک کرد و بعد از چهارتا بوق صدای خسته و خمار پسر پشت خط جوابشو داد.
× چیشده آجوشی؟
از حرص چشماشو توی حدقه چرخوند.
- شماره اتاقت چنده جیکی؟صدای جیکی رو روی بلندگو گذاشت و روی فضای خالی میزکار جیمین نشست تا اون پسر هم مکالمهاشون رو بشنوه.
× اتاقم شماره نداره.
+ یونگی بهش بگو مگه میشه شماره نداشته باشه؟
یونگی با سر حرف جیمین رو تایید کرد و گفت:
- صد در صد داره حتما تو ندیدی.
YOU ARE READING
Livid Heart🖤🚬 | Vkook
Fanfiction𓄸 Name: Livid Heart | قلب کبود 𓄸 Genre: Smut, romance, mafia⛓️🚫 𓄸 Main Couple: Vkook 𓄸 Age category: +21⛔ 𓄸 Writer: Jisog 𓄸 Update: Weekly on Wednesday🚬 _____🖤_____ "رد دات" جایی که عشق و خطر به هم میرس...