29

2K 199 35
                                    

_ هوی..فلج..بکش بیرون..لو همیشه برات تنگ میمیونه..بیا بیرون شاید یکی دیگه به این اتاق نیاز داشته باشه.

به حرف فیزی بلند خندیدم وازبغل هری اومدم بیرون.بلند شدم وتیشرتمو پوشیدم،به هری که حالا داشت با موهای بلندش کلنجار میرفت نگاه کردم،کلافه شده بودونمیتونست اون فرهای نرم رو زیر کش نگه داره.

به سمتش رفتم وآروم کش مو رو از دستش گرفتم..تو کلکسیون بی نظیرم یکی بود که علاقه خاصی داشت که با موهاش بازی کنی،یا براش ببندی.کش رو از دستش گرفتم وآروم موهاشو جمع کردم وبراش بستم..

_ زیادی برای یه مرد خوب بود..

_ یه دوس دختر داشتم با بستن موهاش حشری میشد..

چشمای هری گرد شده بود،سبزی چشماش حالا واضح تر بود،از اینهمه رک بودن یهویی شوکه شده بود..خودشو جمع کرد وبا شیطنت به سمتم اومد..

_ خب معمولا دخترا با موهای باز من حشری میشن،نیازی به بستنشون ندارم..

_ اوه بیخیال پسر همه با اون موها تحریک میشن..

_ نه به اندازه ای که وقتی این کون وتو این جین های تنگ میینن..

فیزی: بابا رسیدیما..لو..گمشو بیرون..

با خنده هز رو بوسیدم ورفتم بیرون،هری هم بعد از من اومد.فیزی دست به کمر وایساده،واخم کرده بود.

فیزی بهم اشاره کرد تا وایسم.خدا بخیر کنه معلوم نی میخاد چه غلطی بکنه البته خوبه خودمم باهاش حرف دارم.

هری دستشو گذاشته بود روی کمر من ومنتظر به فیزی نگاه میکرد.

فیزی:هری..نمیخای یه نوشیدنی بخوری؟!خیلی وقته اون تویی..

هری: نوچ..چیزی لازم ندارم.

فیزی:فکر کنم لیام باهات کار داشت..

هری:میتونه بعدا بهم بگه..

فیزی:اوه شام باید سرو شده باشه زنه گفت که شام مورد علاقه تو..

هری:باهم میریم.

فیزی بهانه های مختلفی میاورد تا هری رو دک کنه ولی این دقیقا نتیجه عکس میداد.

_ اه بیا برو دیگه کچلم کردی خب،دوکلمه میخام با لویس حرف بزنم..هی بهانه میاره..

بعدشم با خودش غر زد.

_ نمیذارن یکم مودب باشما..

هری بلند خندید،سرشو به فیزی نزدیک کرد وگفت:

_ لذت بخش ترین کارهای دنیا به فاک دادن داداشت،ودوم حرص دادن تو..

به سمت جلوی هواپیما رفت ومنو که به کل کل این دوتا میخندیدیم،وفیزی که به هری چشم غره میرفت تنها گذاشت.

فیزی بهم نزدیک شد وآروم شروع کرد.

_ لو..میخای چه غلطی بکنی؟!زودتر این بازی رو تموم کن..جما رو میخام.لو مطمئنی؟نمیخام آسیب ببینی

Don't Judge,just Trust(L.S)Where stories live. Discover now