10. قایم نشده!

1.1K 196 138
                                    

لوهان قبلا راجع به نقشه ی فرار به شیومین گفته بود و قرار شده بود اگر نقشه تغییری کرد سریع به شیومین خبر بده. اون دو تا قسم خورده بود که به هر قیمتی شده فرار کنن و به هان برگردن.

لوهان به نماد منفی سرشو تکون داد و به حالت شک داری گفت:" بحث لباس طولانیه... آآم... مینسوک... چیزی داری که درد رو آروم کنه؟"

شیومین پلک زد:" هان؟" لوهان فقط وقتی که موضوع واقعا خیلی جدی بود اونو مینسوک صدا می کرد.

لوهان سعی کرد شرمندگی شو مخفی کنه:" داروی مُسَکِن...چیزی داری؟"

شیومین به سمت قفسه ها رفت:" آآآم...شاید داشته باشم...چطور؟؟ شنیدم که اون دزد دریایی بهت حمله کرد...کاپیتان اوه که بهت صدمه نزده؟ هان؟"

آخه لوهان چطور می تونست به این سوال جواب بده؟

" خب... شاید بهتر باشه اینطوری بگم که سهون یه حرومزاده ی عوضیه که علاقه ی زیادی به صدمه زدن به دیگران داره."

اون شب لوهان تو اتاق چن و شیومین موند. شیومین داوطلب شد که رو زمین بخوابه تا لوهان بتونه تخت رو داشته باشه و چن هم گفت که اونم رو زمین کنارش دراز می کشه. لوهان فکر می کرد تمام شب رو کابوس ببینه، چون معمولا وقتی چیزی فکرش رو درگیر می کرد یا می ترسوندنش خیلی بد خواب میشد اما اونشب با دونستن اینکه نزدیک دوستشه، تونست خیلی راحت بخوابه.

صبح که شد برای صبحانه بیرون نرفت. اون تو فاصله ای که چن و شیومین برای خوردن صبحانه رفتن توی اتاق موند و اونا وقتی برگشتن همونطور که انتظار می رفت گفتن که سهون سراغشو می گرفته.

شیومین از چن خواسته بود چیزی نگه اما در کل دزد دریاییه خنده رو به لوهان هشدار داد که سهون یه حدس هایی زده که اون کجا قایم شده و اگه پیداش کنه عصبانی میشه.

لوهان که قایم نشده بود...اون فقط ترجیح می داد که کاپیتان نفهمه اون کجاس.

بیشتر بعد از ظهر رو، اون و شیومین به صحبت از خونه گذروندن. و البته چن مسلما چندان از اینکه مجبور شده بود شیومین رو با کسی شریک بشه خوشحال نبود.

لوهان می تونست بگه که با تمام وجود دلش برای خونه تنگ شده بود. تخت خواب راحتش، لباس های تمیزش، غذا های درجه یک، برادرش چانیول، پدر و مادرش...همه چیز.

شیومین هم همینطور بود هرچند که به صورت کلی اون بهتر از لوهان با زندگی جدیدش کنار اومده بود اما بهرحال اگر موقعیتی برای آزادی پیش می اومد اون با خوشحالی ازش استقبال می کرد حتی اگر این به این معنی بود که چن رو رها کنه...چون بهرحال اون دو نفر بنظر نزدیک تر از اون چیزی که لوهان اول تصور کرده بود می اومدن.

وقتی زمان شام شد لوهان باز هم توی اتاق موند.شیومین پیشنهاد کرد که پیشش بمونه اما لوهان گفت که اینطوری سهون کاملا مطمئن میشه که اون کجاس... البته نه اینکه لوهان ازش قایم شده باشه ها...

Pirate Prince * Hunhan Ver.Donde viven las historias. Descúbrelo ahora