48.

810 147 9
                                    


ولی بم بم یه تکه کاغذ رو همراه با سینی غذا به دستش داد:" فقط تونستم همین رو برات بیارم. لطفا فعلا ازم بیشتر نخواه." و از اتاق بیرون رفت.

لوهان با عجله تای کاغذ رو باز کرد. یه نامه بود.

کسی ادعا کرده بود که میخواد بهش کمک کنه ولی مطالب نوشته شده شوکه کننده، غیر قابل باور و به سختی قابل اجرا بودن!!

یکی از غیر قابل باور ها این بود که میتونه به بم بم اعتماد کنه و دومیش این بود که سعی کنه برای مدتی با جکسون کنار بیاد. و اینکه کمک توی راهه...

چجور کمکی؟؟

چیز های دیگه ای هم اونجا نوشته شده بود که لوهان می دونست باید بیشتر راجع بهشون فکر کنه ولی چون ذکر شده بود که کاغذ رو از بین ببره مطالب رو چند بار دیگه خوند و کاغذ رو توی آتشدان انداخت.

مسلما اون یه نامه ی الکی نبود. مگه چند نفر توی اون کشتی دزدای دریایی ممکن بود چیزی از خوندن بدونن، چه برسه به نوشتن خط سختی مثل هانجا... امکان نداشت اون نوشته از شخصی با پیشینه ی غیر اشرافی باشه.

اونجا ذکر شده بود باید با نزدیک شدن به جکسون آزادی های خودش رو برای رفت و آمد در کشتی بهتر کنه ولی نباید طوری این کارو انجام بده که اون مشکوک بشه که کار ساده ای نبود.

اصلا نبود... ولی یکی از مطالبی که لوهان رو در باور اون نامه آسوده تر می کرد این بود که آخر نامه با کلمه ای امضا شده بود که فقط افراد اصلی گارد سلطنتی امپراطور ازش خبر داشتن.

می خواست از بم بم بپرسه اون نامه از کجا به دستش رسیده ولی شاید فعلا چنین کاری مناسب نبود. لوهان تصمیم گرفته بود یکم به مختویات نامه بیشتر فکر کنه. بهرحال اینکه نزدیک شدنش به جکسون می تونست براش آزادی عمل بیشتری بیاره اما اون قسم خورده بود با جکسون می جنگه... هر چند با دارو هایی که جکسون داشت این کار می تونست سخت تر باشه.

یا شایدم راحت تر... اینطوری حداقل می تونست با هوشیار نبودن درد کمتری از تحقیر تحمل کنه. نگاهی به بشقاب غذا انداخت و با نفس کوتاهی اولین قاشق رو به دهنش برد.

-

جکسون نیشخند زد:" بد برداشت نکن، من فقط خوشم نمیاد کسی به چیزی که من به اسم خودم علات گذاری کردم دست بزنه. فقط همین." تو چشم هاش رگه های خون دیده می شد و یه اخم عمیق روی صورتش داشت.

به سمتش خم شد... و لباسش رو بالا زد. لوهان فشار دستش رو روی شونه اش حس کرد.

اون دوباره همون کاپیتان عصبی شده بود. این بد بود... بد و دردناک... و شاید لذت آور... لوهان نفس های عمیق تری کشید. حرکت دست جکسون روی پوستش...

پلک زد... اون سهون بود نه جکسون، با یه اخم ترسناک...

لوهان از خواب پرید.

Pirate Prince * Hunhan Ver.Where stories live. Discover now