44.

864 157 81
                                    

+18

..................................................................................

جکسون بخاطر عکس العمل لوهان ریز ریز خندید:" هیچی نشده ناله میکنی؟ چه مشتاق...! خب متاسفم عشقم درس امروزت به فاک رفتن نیست. امروز فقط می خوام یکم بِچِشَمِت."

جکسون طناب دور دست لوهان رو محکم تر کرد و ادامه داد:" خبر خوبش اینجاس که در حینی که من باهات مشغولم اثر گرد نیلوفر کم کم از بین میره و تو هم میتونی درک کنی چقدر حس خوبی داره بهت داده میشه. نگران نباش درد نداره... حداقل نه زیاد. اما اگه پسر خوبی نباشی و زیاد تقلا کنی مجبور میشم یه چیزی بهت بدم که خیلی خطرناکه. عوارضش رو خودم تجربه کردم و دارم به میگم به نفعته نذاری به اون مرحله برسم که ازش استفاده کنم."

لوهان تمام تلاشش رو می کرد که چشم هاش رو باز نگه داره. جکسون پیرهن ابریشمی لوهان رو از تنش در آورده بود و الان فقط نیم تنه ی ساتن زیریش تنش بود و شلوار پارچه ایش.

نگاه گرسنه ی جکسون رو پوست لوهان در حرکت بود. جکسون لباس خودش رو در آورد و روی لوهان خیمه زد. با یه دستش خودش رو متعادل بالا سر لوهان نگه داشته بود و با دست دیگه ش نیم تنه ی لوهان رو تا بالای سینه ش بالا کشید.

" پوست سفیدت هنوزم همونطوری نرم و خواستنیه." یه دستش رو زیر کمر لوهان گذاشت و کمی بالا کشیدش و باعث شد کمرش خم بشه. روی شکمش یه بوسه زد و لب هاشو به سینه ش چسبوند.

لوهان لرزید و چشم هاشو بست. انگار حس هاش داشتن بر می گشتن. کاری ازش بر نمی اومد، فقط برای اینکه ضعف نشون نده و جکسون رو به اذیت کردنش تشویق نکنه چشم هاشو بست و سعی کرد تصور کنه اون سهون که دست هاشو دور بدنش گره کرده... ولی نمیشد. لب های سهون حس شیرین ترین حس دنیا بود وقتی به بدن لوهان می خورد.

"ن.. نک..نکن..." بالاخره تونست یه کلمه حرف بزنه ولی جکسون زیادی سرش گرم بوسیدن گردن لوهان بود. دستش رو رو پهلوی لوهان کشید و با پایین بردن دستش شلوار لوهان رو پایین کشید.

بعد با دست گرمش پشت رون منجمد شده ی لوهان رو چسبید و سمت بدن گرم خودش کشید. اختلاف دما باعث شدن بدن لوهان بلرزه و سعی کرد خودش رو از تماس جکسون عقب بکشه ولی جکسون از جاش بلند شد و خودش رو به پایین پاهای لوهان رسوند. سرش رو بین پاهای لوهان گذاشت و عضوش رو لیسید.

لوهان نالید و تلاش کرد خودش رو از تماس ها و حمله های بی زحمانه ی جکسون عقب بکشه.

صداش حتی توناله هاش می لرزید. رون های لاغرش توی دست های جکسون می لرزید و وقتی جکسون با لیسیدن و مکیدن عضوش کاری کرد که ارضا شه تمام بدنش می لرزید.

جکسون نیشخند زنان با لیس زدن عضو لوهان و شکمش رو از اون ماده ی سفید تمیز کرد.

لوهان دیگه نمی تونست این وضع رو تحمل کنه. خشمی که توی وجودش زبونه می کشید کم کم داشت یاد تجاوز هایی که سهون بهش کرده بود می انداختش. سهون هم چندان بی گناه نبود...

Pirate Prince * Hunhan Ver.Onde histórias criam vida. Descubra agora