28.

1K 173 22
                                    

لوهان واقعا داشت به اینکه زندگی جدیدش این شکلی میمونه عادت می کرد... حتی داشت برای زندگی بین دزد ها آینده نگری هم می کرد چون انگار برای ذهنش جا افتاده بود که قرار نبود حالا حالا ها جایی بره.

با نگاه به صورت سهون ، لوهان فهمید که هنوز رو اخلاق خوبشه. پوزخندش محو که نشده بود هیچ، حالا یه حالت آمده به کرم ریختن داشت روی صورتش دیده میشد.

لوهان در حالی که هنوزم یکم نفس نفس میزد سعی کرد با عوض کردن موضوع، ابری که روی افکارش رو گرفته بود کنار بزنه:" خب، حالا بگو ببینم، شاهزاده ی هفت دریا تا به حال چند بار تو مبارزه از یه اشراف زاده ی شکننده و ظریف شکست خورده؟"

سهون موهاش رو کنار زد و پوزخندش همراه با نزدیک تر کردن صورتش به لوهان عمیق تر شد:" فقط یک بار." و با پایان کلمه، لب هاش محکم روی لب های لوهان قرار گرفتن.

لوهان حرکتی نکرد و سهون با قدرت بیشتری سرش رو به طرف لوهان فشار داد اما با شنیدن صدای سوهو مرد متوقف شد.

" رفقا اصلا حواستون به من نباشه، من فقط دارم سعی می کنم این چند تا دزد دریایی خوابالود رو ببرم تو تخت شون! ادامه بدید انگار که من اصلا اینجا نیستم! من حتی نگاه هم نمی کنم!"

سهون چشم هاش رو چرخوند و دوباره توجهش رو به بوسیدن لوهان برگردوند.

لوهان سرش رو عقب کشید تا نفس بگیره:" بسیار خب، فکر کنم دیگه کافیه." اما لب های سهون باز هم به سمتش کشیده شدن و لوهان هم راه فراری نمی دید به جز اینکه دستش رو بالا بیاره و صورت هاشون رو از هم جدا کنه.

کف دستش کنار صورت سهون قرار گرفت و سرش رو به سمت آب های سیاه و خروشان دریا چرخوند. لوهان شروع کننده ی بوسه نبود اما مسلما خودش کسی بود که قبل از گم شدن عقلش تو افکار و اون لحظه ی مسخره تمومش می کنه.

بودن لب های سهون روی لب هاش مثل یه حس عجیبی بود که تو تمام بدنش جریان پیدا می کرد. هر وقت این اتفاق می افتاد قلبش به شدت می تپید و لوهان فقط دلش می خواست دست هاش رو به سمت کمر مرد دراز کنه و اون رو تا حد ممکنه بین بوسه ها جلو بکشه. این میل قوی و تقریبا مقاومت ناپذیر بود.

این به حالت مبهمی لوهان رو یاد خوابی که دیده بود می انداخت. با تاثیری که سهون روش داشت، بدنش فقط می خواست سهون رو بگیره اون اثری که اون مرد روش داشت... این برای لوهان واضح بود که حتی همین حالاش هم لب هاش می لرزیدن و بدنش التماس می کرد که فقط برای یه بوسه ی دیگه سهون رو به سمت خودش بکشه.

اما لوهان روی خودش کنترل داشت. اونقدری احمق نبود که ندونه همورمون های بدنش کی داشتن زیاده روی می کردن. برای همین هم می دونست باید قبل از اینکه اتفاقی بیفته که بعدا ازش پشیمون بشه یه کاری کنه.

Pirate Prince * Hunhan Ver.Donde viven las historias. Descúbrelo ahora