31.

1K 162 96
                                    


خودش باید بهتر می دونست.

حتی اگه کای سهون نبود، باز هم یه دزد دریایی بود... و یکی از بهترین افراد سهون.

دست های گرم کای دور کمرش پیچیده شده بودن و اون رو به درون اتاق می کشیدن و لوهان تلاش می کرد تقلا کنه که ناگهان کای لیز خورد و هر دو به زمین افتادن و لوهان روی سینه ی کای فرود اومد.

*فقط فکر کنید سهون الان وارد اتاق بشه... چیزی که فکر می کنید اتفاق میفته بهم بگید، لوهان تو بغل کای...*

کای چند بار پلک زدن و تو چشمای کشیده و براق لوهان نگاه، هر دو چند ثانیه خشکشون زد ولی بعد کای سریع بلند شد و لوهان رو 180 درجه چرخوند و از در دور کرد. بعد لوهان رو رها کرد و گفت:" بیا ولت کردم اعلا حضرت. الان خوبه؟"

خشکی لحنش باعث شد لوهان چشم هاش رو ریز کنه:" من که قصد بدی ندارم." و بعد با دست هاش شروع به صاف کردن لباس کرد که موقعی که کای بغلش کرده بود مچاله شده بود.

کای جواب داد:" که منم بخاطرش برات خیلی احترام قائلم. واقعا هستم. اما بنظرم بهتر باشه تو هم به من احترام بذاری و اونطوری به سمت در حمله نکنی."

لوهان ابروش رو با حالت به چالش کِشنده بالا برد. خودش می دونست چرا کای نمیخواد بذاره این اتفاق بیفته. اگه سهون به هر دلیلی با خبر میشد، فقط لوهان درگیر نبود... کای هم پاش وسط بود.

لو هان نق زد:" پس چطوری به سمت در حمله کنم که برای تو احترام آمیز باشه؟"

" اینکه کلا این کار رو نکنی."

" کایآآآآ." لوهان پاش رو مثل بچه ها روی کف چوبی کشتی کوبید.

دزد دریایی سر تکون داد و به سمت رد رفت و به آرومی بستش. بعد از بالای شونه ش به پسر موقهوه ای نگاه کرد:" مساله شخصی نیست لوهان . منظورم اینه که من میدونم تو قصد بدی نداری و دلیلت برای اینکه بخوای بری بیرون واقعا ستودنیه اما سهون نابودم می کنه."

لوهان به شیرینی پیشنهاد کرد:" اما لازم نیست اون بدونه."

کای سر تکون داد:" اون بالاخره یه جوری بو میبره."

" از کجا میدونی؟" لوهان اخم کرد.

" سهون برای فهمیدن قضایا یه حس قوی داره."

اخم لوهان عمیق تر شد و با بی صبری پاش رو روی زمین کوبید:" بذار برم دیگه... پس واقعا تا این حد از سهون میترسی؟ تا الان که دوستای خیلی خوبی بودید... حالا اگرم بفهمه که نمی کشتت... که قرارم نیست بفهمه."

کای چشم هاش رو چرخوند و به در تکیه داد:" من که نمی گم ازش میترسم. و می دونم که من رو نمی کشه اما بهرحال اون کاپیتانمه و اگه نافرمانی کنم می ترسم که تنبیهم کنه." و بخاطر فکر تنبیه و بسته شدن به دکل کشتی اخم کرد:" تو خیلی به خودت مطمئنی که گیر نمیفتی؟"

Pirate Prince * Hunhan Ver.Where stories live. Discover now