46.

846 172 30
                                    

کمتر از 10 قسمت تا پایان مونده بازم نمی خوایید رای بدید؟


جکسون طناب های نازک قرمزی رو از جیبش بیرون آورد و شروع کرد:" این یه سلاح برای توعه. بهش میگن "دارت طنابی" اگه استفاده ازش رو یاد بگیری میتونی وقتایی که من پیشت نیستم از خودت محافظت کنی."

لوهان نگاهی به تیغه های دو سر طناب ها انداخت:" چی باعث میشه فکر کنی روی خودت ازش استفاده نمی کنم؟"

" اینکه من تنها کسی هستم که میتونه تصمیم به جز فروخته شدن دوستات به عنوان برده و یا کشته شدن به دست مامور های امپراطوری برای دوستان ارزشمندت بگیره. این چیزیه که باعث میشه چنین فکری کنم. ولی بهرحال الان بهت نمیدمش."

لعنتی بازم یه جواب دیگه که باعث میشد لوهان نتونه با پروگری جلوش در بیاد.

" حالا هم اگه میخوای بریم تا دوستات رو ببینی دست من رو میگیری و مثل پسرای خوب دنبالم راه میای. از من جلو نمیزنی. سوالی رو میدونی جواب نمیدم نمیپرسی و ازم نمیخوای بذارم بری پیششون. از دور میبینی که زنده ان و بر می گردیم."

لوهان پاش رو روی زمین کوبید:" یعنی چی که نمیذاری برم پیششون؟؟ تو قول دادی؟؟!"

" گفتم میتونی ببینیشون و مسلما میتونی... ولی این به این معنی نیست که میذارم بری پیششون. "

لوهان می دونست که یجورایی کلک عجله کردنش رو خورده و جکسون بازم حرفش غلط نیست اما تلاش کرد:" ولی اینجوری که..."

جکسون روی تصمیمش محکم بود:" قرار شد بریم دیدنشون. اینجوری هم تو میتونی بینی واقعا پیش ما هستن، هم من میتونم یه آماری از زندانی های جدیدم بگیرم... میتونی قبول کنی. میتونی هم کلا نری به دیدنشون. انتخاب نهایی با خودته."

آینه ای که برای لوهان توی دستش گرفته بود رو سر جاش برگردوند. با کمی اخم کیمونویی که برای لوهان در نظر گرفته بود روی تخت گذاشت و ادامه داد:" لخت شو."

"خودم میتونم بپوشم. برو بیرون."

" مقصود من فقط پوشوندن ان کیمونو به اون بدن خواستنیت نیست. باید اینقدر این کارو انجام بدی تا برات راحت بشه لوهان عزیزم. لخت شو."

لوهان با نهایت سرتقی و اخم نگاهش رو برگردوند و دست هاش رو جلوی سینه ش گره کرد:" اصلا برای دیدنشون نمیرم چون اونا اینجا نیستن داری بازی در میاری!"

" هرجور راحتی. پس منم نمیرم. فکر کنم افرادم بتونن چند روز یکبار بهشون غذا بدن."

توجه لوهان جلب شد ولی تسلیم نشد. همچنان روش سمت دیگه ای بود ولی جکسون درست طبق توصیف لوهان یه گربه بود که خوب بازی کردن با شکاش رو بلد بود پس ادامه داد:" هر چند دورا دور شنیدم یکی شون مریضه..."

Pirate Prince * Hunhan Ver.Where stories live. Discover now