مارک تُان یه دزد دریاییه. یه آسمون جُل که از 9 سالگی داشته رو عرشه ی کشتی های مختلف جون می کنده و الانم به امید یه زندگی پر هیجان تر یه دزد دریای شده.
نه کسی رو داره که براش پولی جمع کنه، نه اهمیتی میده زندگی قراره چطور پیش بره.
بیشتر وقتش رو روی عرشه به دستور دادن به خدمه می گذرونه چون تجربه ی خوبی تو کشتیرانی داره و با استعداده دستیار اول کاپیتان رو بدست آورده و جز معدود افرادیه که به کاپیتان نزدیکه.
حداقل این چیزهایی افراد کشتی اگه ازشون بپرسی مارک تُان کیه ممکنه در موردش بگن.
اون روز صبح تازه از خواب بیدار شده بود و داشت می رفت وظایف روزانه ش رو شروع کنه که متوجه عبور کاپیتان و دو نفر دیگه روی عرشه شد.
نیم نگاهی به اون سمت انداخت و بعد از اینکه مطمئن شد همراهان کاپیتان چه کسانی هستن با خودش فکر کرد که باید یکم زود تر دست به کار بشه.
اون بخاطر نزدیک بودنش به جکسون چیزهای زیادی در موردش می دونست. در واقع تنها کسانی که در واقع می دونستن چی به ناخدا جکسون گذشته اون و بم بم بودن.
دندون قروچه ای کرد و بیشتر به فکر فرو رفت. اول باید شاهزاده رو از روش امنی از وجود خودش با خبر می کرد.
به عنوان فردی از گارد سلطنتی که به دستور ارتش بین دزدان دریایی نفوذ کرده بود هر چیزی رو تحمل کرده بود به امید روزی که بتونه دزدان دریایی رو نابود کنه اما فعلا، بحث نجات شاهزاده ها بود پس مجبور بود قبل از هر چیز اون ها رو نجات بده.
مارک روش های ترسناک جکسون رو از بین چیزهایی که بم بم یا خود جکسون تعریف کرده بودن شناخته بود و زمانی که در قصر تحت تعلیم بود کتاب هایی در مورد طّب های گیاهی خونده بود و می دونست بعضی از دارو ها می تونن اعتیادآور باشن و می ترسید جکسون ازشون در مورد لوهان استفاده کنه و نمی تونست اجازه ی چنین کاری رو بده.
علاوه بر اون شاهزاده ی جوان شاهزاده چانیول هم گرفتار شده بود که مخصمصه رو بزرگ تر می کرد.
بم بم راحت حاضر به همکاری شده بود. اون جکسون رو دوست داشت و حاضر بود برای رفتن لوهان از اون کشتی هر کاری بکنه تا جکسون دوباره بهش توجه کنه.
خب البته خود مارک هم به جکسون بی توجه نبود. می دونست که وظیفه ش اجازه ی چنین افکاری رو بهش نمیده ولی جکسون آدم بدی نبود. فقط خیلی بد صدمه دیده بود.
مارک به خودش اجازه نمیداد در مورد قوانین سلطنتی قضاوت کنه. تا جایی که اون تعلیم دیده بود امپراطور خدا بود و هیچ حرفی روی حرفش معنی نمیداد...
اما با اینکه نمی تونست ظلمی که به جکسون شده رو ته ذهنش نادیده بگیره، اولویت نجات شاهزاده ها بود. برای یک سرباز وظیفه به نظر شخصی اولویت داره.
ESTÁS LEYENDO
Pirate Prince * Hunhan Ver.
Fanfic+18 هشدار پرنس لوهان، وارث سر زمین هان؛ در کشتی در حال مسافرت به بود که کشتی اش توسط اوه سهون، بدنام ترین دزد دریایی شیلا معروف به شاهزاده ی هفت دریا مورد حمله قرار گرفت. ورژن هونهان همین داستان خودم که تو پروفایل اصلیم نسخه لری و لویی استریتش رو گذ...