14. کیم جونگده

1.1K 177 33
                                    

سوهو حرف هاشو با یه نگاه به شاهزاده قطع کرد. چشم های شاهزاده به چن که به آرومی روی صندلیش نشسته بود دوخته شده بود. اون همونطور که پشیمونی تو چشماش معلوم بود با سر تایید کرد.

کیم جونگ بالاترین خاندان نجیب زاده ی جزایر مشترک کره و هان بود. اصلا برای همین هم لقب ده* به اسمشون اضافه شده بود.

(Dae یا ده: بزرگ)

حالا همه چیز داشت معلوم می شد. حالا معلوم شد چرا چن اونقدر براش آشنا بود. اون از نجیب زاده های هان محسوب می شد.

این دیونه کننده بود.

لوهان با تعجب پرسید:" تو واقعا کیم جونگ ده هستی؟"

چن یه لبخند خجالتی زد:" آره..." انگار پوشش ساده و خنده روی این چند وقته ش داشت تَرَک بر می داشت.

چشم های شیومین تا جایی که امکان داشت گرد شده بود...

سوهو صورتشو تو دستاش گرفت و کای تقریبا بلند گفت:" لعنت."

مسلما اون ها هیچ قصد نداشتن هویت چن رو جلوی لوهان لو بدن...

" تواینجا چیکار می کنی؟ چرا چیزی بهم نگفتی؟ چن تو یه اشراف زاده هستی!" لوهان داشت هرچیزی که به ذهنش می رسید با فریاد می پرسید. چن هم داشت سعی می کرد تا حد ممکن توی صندلیش فرو بره و سوهو و کای داشت بخاطر لو دادن اون حقیقت جلوی لوهان به زمین و زمان فحش میدادن.

اما لوهان اهمیتی به اونا نمی داد...چن یه اشراف زاده بود و الان تو کشتی دزدای دریایی بود. چرا؟

چن درحالی که سعی داشت بخنده دست شیومین رو تو دستش گرفت:" داستانش یکم طولانیه..."

" این دیونگیه! چن چه اتفاقی افتاد؟! برام تعریف کن!" بالاخره یکی پیدا شده بود که از هم شان های لوهان باشه؟!

از اونجایی که معلوم بود سه تا دزد دریایی کنار لوهان قصد صحبت نداشتن سهون پیشنهاد کرد:" من بهت می گم."

لوهان به سمت سهون چرخید و اون شروع کرد:" داستانو کوتاهش می کنم. البته اگه چن بخواد که من داستانشو تعریف کنم." چشم های سهون از کای و سوهو گذشتن و به خنده رو که با حرکت سر تایید کرد رسیدن.

شاهزاده با چشم های منتظر به سهون که به صندلیش تیکه میداد نگاه کردن." آره، چن از خاندان کیم جونگه. عمارتی که همه می دونن کنترل بیشتر جزایر کره دست اوناس. اون وقتی یکی از مهمونی های خانواده ش رو پیچونده بود تصادفی با کای و سوهو آشنا شد. البته اون زیاد این پیچوندنو انجام میداد چون خانواده ش زیاد مهمونی می گرفتن."

سهون ادامه داد:" اکسو نزدیکی شیلا لنگر انداخته بود و سوهو و کای رفته بودن یه چرخی بزنن. چن اون ها رو از روی پوستر های تحت تعقیب بودنشون شناخت اما بجای اینکه لو بدتشون، اصرار کرد که باهاشون بیاد. بعد از اون شب، کای و سوهو برگشتن و تقریبا التماس کردن که چن رو تو گروه قبول کنم. اولش برای من خیلی عجیب بود. دزدین چن و اخاذی می تونست پول خوبی برامون بیاره ... اما وقتی باهاش آشنا شدم نظرم عوض شد."

Pirate Prince * Hunhan Ver.Where stories live. Discover now