کشش (اشتیاق) | Crave
2-2
بی صدا خندید:" ببخشید نمی خواستم بترسونمت. واسه پرداخت هزینه اومدم."نگاه کوتاهی به میزشون انداختم و دیدم که بقیه شون رفتن. بار کاملا خالی و فقط برای من و این مرد بود.
دستش رو سمتم دراز کرد:"من نامجونم."
نمی دونستم چرا باید معرفی کنه اما بهرحال با کمی مکث باهاش دست دادم:" جـ... جین."
کارتش رو گرفتم و وارد سیستم کردم. زل زده بود و این داشت عصبیم می کرد و وقتی کارت رو بهش دادم برای چند لحظه نگرفتش. به جاش به صورت و بعد دست هام زل زد.
بالاخره کارت رو پس گرفت:" میدونی... مکالمت رو شنیدم. اخراج شدی؟ حس مزخرفیه."
سرخ و خجالت زده شده بودم:" آره..شب خوبی داشـ_"
حرفم رو برید:" چقدر پول لازم داری؟"
چشمام درشت شد:" داری بـ... بهم پول پیشنهاد میدی؟ چرا؟" و سریعا بهش مشکوک شدم.
نیشخند زد:" تو خیلی جذابی. میتونم بهت یه کار بدم." چشمک زد و انگشتاش رو روی میز زد:" البته؛ اول باید بریم خونه من..."
قلبم یه لحظه ایستاد و فراتر از عصبانی ازش پرسیدم:" دا..داری ازم میخوای واست هرزگی کنم؟"
شونه هاش رو با بیخیالی بالا انداخت:" هرچی میخوای اسمش رو بزار. تو به پول نیاز داری و من یه بدن گرم توی تختم. میتونم از تو کلاب یکی رو گیر بارم اما فک کنم تو بیشتر خوشت بیاد."
نفسم از عصبانیت بند اومده بود:" برو به جهنم!"
" تو آتیشی هستی... خوشم اومد. بهم بگو؛ جین! فکر میکنی ارزش یه شب چقدره؟ نگو که آدمی به جذابیت تو باکره ست که باورم نمیشه!"
نگاهم رو پایین انداختم:" لطفا برو."
اما اون اصرار کرد:"500 تا."
مکث کردم:"چی؟!"
نگاهی به سرتاپام انداخت و گفت:" گفتم 500 تا. برای یه شب با من باش و 500 تا بهت میدم. قبول کن یا بیخیالش شو بیبی!"
نمی تونستم باور کنم. وقتی بیبی صدام کرد حس کردم دارم از درون ذوب میشم و از این حس متنفرم. اون هیچ حقی نداره بخش لیتل منو تحریک کنه! اون یه غریبست. یه غریبه بی ادب! که البته داره پیشنهاد کمک بهم میده. راجع به از دست دادن شغلم فکر کردم و اینکه همین الانش هم کلی سختی می کشیم تا هرماه رو به آخر برسونیم.
*. منظور نامجون عزیزمه اما جین بخاطر لیتل بودن بیبی یاد بچه می ندازتش
انگار لازمه بیش از پیش خودم رو فدا کنم تا از نظر مالی این قضیه رو جبران کنم. درسته رئیس بهم شغل پیشنهاد داده اما معلوم نیست که اون کارو بدست میارم یا نه و یا اون کار به این اندازه توش پول باشه.
YOU ARE READING
Crave | Per Translation
Fanfictionکشش (اشتیاق) | Crave مقدمه: جیمین، جونگ کوک و جین سه تا برادرن که هر سه هم تصادفا لیتل هستن. نامجون، هوسوک، تهیونگ و یونگی دوست های صمیمی و هم اتاقی اند که اتفاقا به خونه ی روبه روی همون اتاقی که این سه لیتل زندگی می کنن نقل مکان کردن و هیچ چ...