7.

7.7K 999 164
                                    

شرط رای بعدی همون 130

کشش (اشتیاق) | Crave

7

از دید سوک جین

وقتی متوجه شدم چیزی کنارم تکون خورد جایی بین سرزمین رویا و بیداری بودم. زحمت باز کردن چشمام رو نکشیدم چون احتمالا جیمین یا جونگ کوک بودن که اومده بودن کنارم و حالا داشتن بلند میشدن.

خرگوش مورد علاقم-بانی- رو بیشتر چسبیدم. حس میکنم حالم بهتر شده و استرسم از همیشه کم تره. خب شکایتی هم ندارم.کمی گوشه چشمم رو باز کردم و چشمم به ساعت افتاد.لعنت!

اگه همین الان بلند نشم دوباره دیر به سرکار میرسم. با غرغر کردن ملافه گرمم رو سمتی پرت کردم و سعی کردم خودم رو کش بدم. با کش دادن خودم دردی رو حس کردم. چرا پشتم انقدر درد میکنه؟ به دستشویی رفتم و با تردید لباس خواب صورتیم رو کنار زدم. کی وقت کردم این رو بپوشم؟

نفسم از شوک حبس شد. دو طرف باسنم کاملا قرمز و کبود شده بود و حتی بعضی جاهاش هم تاول زده. چه اتفاقی برام افتاده؟

درحالی که سعی می کردم بیشتر از این به خودم صدمه نزنم یه دوش سریع گرفتم. بعد از اون جین کم رنگم و لباس کار قرمزم رو پوشیدم. کار امروزم تو یه فروشگاه زنجیره اییه. از این کار بیشتر از بقیه بدم میاد اما در حال حاضر حقوقش از بقیه بیشتره.

رفتم آشپزخونه و جونگ کوک رو دیدم که داشت یه کاسه بزرگ غلات می خورد. بهم لبخند زد و گفت:" نامجون همین الان رفت."

اخم کردم و گفتم:" چی؟منظورت چیه که رفت؟"

خندید:" اوه ببخشید. منظورم اینه که دَدیت همین الان رفت!"

صورتم کاملا قرمز شد و بهش زل زدم:" دا... داری راجع به چی حرف میزنی؟"

پرسید:" واقعا هیچی یادت نیست؟ حتی قبل فضای لیتلیت؟"

آهسته سر تکون دادم و سعی کردم به یاد بیارم. یادم میاد که همسایه هامون قرار بود بیان. جیمین برای شام دعوت شون کرده بود. یکیشون همونی بود که ازش دزدی کرده بودم.

با یادآوریش چشمام گرد شد... خدای من! اصلا یادم نمیاد بعد از اون چه اتفاقی افتاد. اما بر اساس ظاهر امروز پشتم فکر نکنم از فهمیدنش چندان خوشم بیاد.

با التماس پرسیدم:" چه اتفاقی افتاد؟"

اون که غذاش رو تموم کرده بود گفت:" اون اومد تو آشپزخونه خودش رو معرفی کنه بعد دیدیم تو یهو با تمام سرعت دوییدی سمت اتاقت و اونم دنبالته. بعدم صدای گریه و جیغ شنیدیم و وقتی اومدیم ببینیم چی شده، تو توی فضای لیتلیت بودی و ازش خواهش می کردی که مراقبت باشه و ترکت نکنه."

نفسی گرفت و ادامه داد:" ما هم که نمی دونستیم چیکار کنیم گذاشتیم هرجور میخوای پیش بری و اون هم تمام شب پیشت موند."

Crave | Per TranslationWhere stories live. Discover now