کشش (اشتیاق) | Crave
3
جونگ کوک
"مینی، خسته شدم." نق زدم و چشمام رو مالیدم و چون جواب نداد سرم رو برگردوندم.
وقتی دیدم همین الانش هم رو مبل خوابش برده، لب پایینم رو با غصه دادم جلو دادم. بی صدا از رو مبل پایین اومدم و عروسکم آقای اسناگل و ملافه سبزم رو برداشتم و تلوزیون رو که داشتیم زیبای خفته می دیدیم خاموش کردم.
تقریبا چهار صبحه، هیونگی تا الان باید برمی گشت خونه. امیدوارم زودتر برگرده چون می خواستم موقع خواب بغلش کنم. مینی توی خواب زیاد تکون میخوره و من واسه بغل کردنش زیاد راحت نیستم.
همین که پاکت آبمیوه م رو برداشتم در جلویی باز شد و جین که داشت نفس نفس میزد و عرق کرده بود وارد شد. چشمام از تعجب گرد شد:" چی شده هیونگی؟" و سعی کردم از فضای لیتل اییم بیام بیرون، که البته سخت بود چون وقتی خسته ام تو فضای لیتلیم میمونم.
اون برای نفس کشیدن بیشتر تلاش کرد و دستاش رو روی زانوهاش گذاشت که نفس بگیره و بعد به سمت آشپزخونه رفت تا یکم آب برای خودش بریزه:" خوبم فقط، هیجان زده بودم که زودتر برسم خونه." بعد هم لبخند گشادی زد.
بعد موهام رو به هم ریخت و گفت:"حدس بزن چی شده؟"
با هیجان گفتم:"چی شده؟" من عاشق بازیای حدس زدنیم!!
با خوشحالی گفت:" امشب یه عالمه پول گرفتم. برای همین فردا می تونیم بریم خرید و حتی میتونم یکی دو روز هم مرخصی بگیرم."
"واقعا؟! خیلی عالیههه..."
بغلش کردم. اون به خاطر ما خیلی زیاد کار میکنه. ازش خواستیم که بهمون اجازه بده بریم سر کار اما با اینکه نوجوون های سن ما معمولا کار پاره وقت دارن اون گفت نمیخواد ما کار کنیم.
میتونم درک کنم که دوست داره ما درس بخونیم و موفق تر از اون بشیم. ریز ریز خندید و من تازه یادم افتاد که چقدر خندیدن هاش رو دوست دارم.
جدیدا زیاد وقت نمیکنه باهامون بازی کنه و من متنفرم که اون مجبوره انقدر کار کنه. دلم واسه جینی تنگ شده. بهش گفتم:" میای پیشم بخوابی؟"
" البته! برو اتاق من، الان یه دوش سریع می گیرم و زود میام."
سریع سر تکون دادم و دوییدم تو اتاقش. اطراف رو نگاه کردم و کمدی که وسایل لیتلیه هیونگ داخلش بود و عروسک ها و وسایل مورد علاقه ش اونجاست رو دیدم.
این اواخر خیلی وقت نداشته که بهشون برسه و این من رو ناراحت میکنه.
چون دوست داشتم بهش کمک کنم، یه لباس سرهمی و عروسک خرگوش موردعلاقش -بان بان- رو بیرون آوردم؛ گذاشتمش رو تختش و قبل از اینکه بخزم زیر پتوهای گرم و نرم و خودمو جا بدم نفس کوتاهی از راحتی کشیدم.
YOU ARE READING
Crave | Per Translation
Fanfictionکشش (اشتیاق) | Crave مقدمه: جیمین، جونگ کوک و جین سه تا برادرن که هر سه هم تصادفا لیتل هستن. نامجون، هوسوک، تهیونگ و یونگی دوست های صمیمی و هم اتاقی اند که اتفاقا به خونه ی روبه روی همون اتاقی که این سه لیتل زندگی می کنن نقل مکان کردن و هیچ چ...