21.

6K 772 96
                                    

کشش (اشتیاق) | Crave

21

از دید جیمین

در حالی که اخم کرده بودم و دست هام رو جلوی سینه ام گره م یکردم، گفتم:" نه! نـ-نمیخوام!"

جین با عصبانیت بهم چشم غره رفت و به نظر می رسید که خسته اس، اما من قصد نداشتم که از توی تختم بیرون بیام. حدود یک هفته ای از قضیه ی کلاب گذشته بود و من تنبیه شده بودم و اجازه ی بیرون رفتن با دوستام رو نداشتم.

جز برای مدرسه رفتن، اجازه نداشتم اتاقم رو ترک کنم! خب یه ذره هم احساس گناه می کردم. چون اینجوری، اجازه ی این رو نداشتم با جوهیون حرف بزنم که البته این تقصیر اون نبود. من اون کسی بودم که اون رو قانع کرده بودم بریم کلاب و نوشیدنی و اینا بخوریم. اون میخواست بریم کافه حرف بزنیم؛ اما من اونقدر از دست اون عوضی خونه بغلی ناراحت بودم که اجازه دادم احساساتم، من رو کنترل کنه.

اما حالا پشیمون بودم؛ این به خاطر مین یونگی بود که من تنبیه شده بودم! اگه اون دخالت نکرده بود و من رو بیخیال شده بود؛ اون وقت جین هیونگم اصلا هیچ وقت نمی فهمید که من مست بیرون رفته بودم و نوشیده بودم.

همش تقصیر اونه، اون رو سرزنش میکنم!

انگار اصلا نمیتونه دست از بهم ریختن زندگی من برداره. سری از روی تاسف برای خودم تکون دادم.

جین هیونگ، در حالی که از اتاق با قدم های محکمی بیرون می رفت گفت:" جیمین! قسم میخورم که اگه همین الان بلند نشی و کمکم نکنی وسایل ها رو ببیندم اون وقت...اون وقت..." اما همین که رفت، شونه هام رو پایین انداختم.

روز جا به جایی مون بود. ظاهرا نامجون تونسته بود یک خونه ی خیلی خوب؛ توی یک محله ی خوب پیدا کنه و ظاهرا همه مون باید بریم اونجا. اصلا جین هیونگ راجع به این تصمیمی که گرفته، فکر هم کرده؟

چی میشه اگه یک روز این نامجون دیگه دلش نخواد که مراقب اون باشه؟ اگه وقتی اونها پارتنر های جدا پیدا کنن چه اتفاقی می افته؟ اینجوری زندگی های هممون قاطی پاتی میشه و اونجوری؛ دیگه جایی هم برای زندگی نداریم!

اما خب؛ ظاهرا جین هیونگ کور کورانه به نامجون اعتماد کرده و اصلا قصد نداره حرف دیگه ای جز این بشنوه. اما من نمیتونم مثل جین هیونگ از نظر حرفه ای و شخصیتی اینقدر به یکی اعتماد کنم. این واقعا من رو می ترسونه.

جونگکوک هم همین جوری کور کورانه عاشق تهیونگ و هوسوک شده. کاملا واضحه که اونها اصلا درک نمیکنن که همه این اتفاقات خیلی سریع داره پیش میره و من خیلی ترسیدم.

اگه من می تونستم یک شغل برای خودم داشته باشم و اینجا با درآمد خودم بمونم؛ همین کار رو می کردم. من از نامطمئن بودن از آینده خوشم نمیاد.

Crave | Per TranslationWhere stories live. Discover now