32.

4.7K 680 81
                                    

کشش (اشتیاق) | Crave

32

از دید جونگکوک

وقتی جیمین از مدرسه بره؛ من هیچ کاری ندارم انجام بدم و هیچ کس نیست باهام حرف بزنه. جوهیون بر میگرده پیش دوستاش در حالی که تنها دوستی که من دارم برادرمه.

نفسم رو رها کردم، روزها خیلی آهسته میگذشتن وقتی که برگشتم خونه، هیچ کس اونجا نبود. معلوم هم هست که این طوری میشه.

لب هام رو ورچیدم، به سمت اتاق تهیونگ و هوسوک رفتم و خودم رو روی تختشون پرت کردم. یک جورایی دلم میخواد ویدیو گیم بازی کنم اما زیادم نه. روی ملافه هاشون غلت زدم و چشم هام رو بستم، جام راحت بود و خسته بودم. مدام ذهنم سمت چیزی که تهیونگ بهم گفته بود می چرخید.

تهیونگ... با بچه داشتن. لعنت خیلی ترسناکه. البته من براشون خوشحالم، واقعا میگم، اما یک بخش کوچکی از من خیلی نگرانه که من به کناری رونده بشم و وقتی بچه میاد، همه ی توجه ها متعلق به اون بشه.

اونقدری خام نیستم که فکر کنم اونها واقعا من لوس رو به نوراد تازه به دنیا اومده شون ترجیح بدن.

شاید باید بهشون بگم که کلا قضیه ی مراقب من بودن رو بی خیال شیم و تمومش کنیم. منظورم اینکه، خب این اواخر به ذهنم اومده که من زمانی وارد زندگی شون شدم که اونها خیلی وقت بود با هم بودن. خب لیاقتش رو دارن که یک خانواده ی عادی داشته باشن، خب اگه من بخوام اضافه بشم دقیقا همه چیز رو بهم میریزم.

به آرومی کوله پشتیم رو برداشتم و پوشه ای که از معلم مون گرفته بودم رو باز کردم. دوباره مطالبش رو خوندم و برای یک لحظه حس کردم قلبم به طور دردناکی داره فشرده میشه.

■ متن پیام این بود:

برنامه ی تحصیل متقابل در خارج.

این یک برنامه ی دو ساله اس، جایی که دانش آموزها میرن اون ور آب تا درس بخونن و بعد برای فارغ التحصیلی بر میگردن.

اون موقع من یک بزرگسال محسوب خواهم شد و میتونم خونه ی خودم رو داشته باشم.

خدای من، یادمه وقتی جیمین درباره ی اینکه میخواد یک خونه ی جدا بگیره حرف میزد چقدر از دستش عصبانی میشدم اما حالا خودمم این جوری هستم و درکش میکنم. سخته.

من... ته و هوپی رو دوست دارم. واقعا دوست شون دارم و حقیقتا اونجوری نمیخوام یک باری روی دوش شون باشم. نمیخوام اینطوری باشم.

بر خلاف جین، من میتونم فضای لیتلیم رو کنترل کنم و به همین خاطر هم برام زیاد سخت نخواهد بود که بخوام خودم تنها زندگی کنم. اما از اونجایی که هنوز زیر سن قانونی هستم؛ فعلا نمیتونم برم یک خونه ی جدا بگیرم.

اگه این برنامه رو انجام بدم و از اینجا بزنم بیرون، این قضیه خود به خود حل میشه. فکر میکنم این بهترین کار ممکنه. همین الانشم با معلم هام صحبت کردم و اونها گفتن که لازمه یک نفر برگه های رفتنم رو امضا کنه. اما من نمیدونم جین چنین کاری برام بکنه یا نه.

Crave | Per TranslationWhere stories live. Discover now