5 - 1

8.6K 1.1K 395
                                    

یه یادآوری؛ ببینید، این فیکشن اسمات زیاد داره مخصوصا ویهوپش اصلا شوخی ندارن با کسی J یکبار دیگه هشدار های فیک رو توی مقدمه با دقت بخونید.

شرط  100 عدد 💜

کشش (اشتیاق) | Crave

1-5

از دید سوک جین

"هیونگی! بیشتر غذا درست کن. من چند نفرو دعوت کردم خونه."

وقتی جیمین یهو جلوم ظاهر شد و این جمله رو فریاد کشید تقریبا یه مایل پریدم هوا. نفسم رو حبس کردم و سعی کردم تپش قلبم رو به حالت عادی برگردونم.

"مینی! درمورد این کار چی بهت گفته بودم؟"

خنده ایی کرد:" همسایه های جدید داریم. منم دعوت شون کردم بیان اینجا غذا بخورن." و بعد توضیحش سمت اتاقش دویید. شوکه نگاهش کردم و بعد نگاهم رو به سمت کوکی برگردوندم:" چی شد؟"

شونه بالا انداخت:" جیمین امروز همسایه جدیدمون رو دیده. فک کنم رو یکی شون کراش داره. اومدن دم در خودشون رو معرفی کن." بعد چشمی چرخوند و ادامه داد:" فکر کنم جیمین از همین الان گلوش گیر کرده."

اخم کردم. حس خوبی نداشتم که اون همینطوری با یه غریبه آشنا بشه. میدونم که دیگه 18 سالش شده و یه بزرگسال محسوب میشه، اما خوشم نمیاد بدون گفتن به من یه غریبه رو ملاقات کنه. هرچند؛ میدونم که من تمام روز سر کارم اما به هرحال.

"چند نفرن؟"

"چهار نفر..."

نالیدم و سریع غذای بیشتری اضافه کردم تا به مهمون های جدیدمون هم برسه:" خیلی خب. وقتی اومدن اینجا ازشون بخواه میز رو بچینن."

سر تکون داد و رفت اتاقش تا لباساش رو عوض کنه. نگاهی به لباس کار های خودم انداختم، هنوز وقت نکرده بودم عوض شون کنم.

نودل هارو گذاشتم بپزه و رفتم اتاقم. میخوام برخورد اول خوبی داشته باشیم. یه پیرهن صورتی ساده و جین پاره رو انتخاب کردم.

وقتی بیرون رفتم، از هیجان زدگی جیمین چشم چرخوندم. داشت از خوشحالی بالا و پایین می پرد.

با دیدن لباس تنش نفسم رو حبس کردم:" واقعا میخوای این رو بپوشی؟"

یه لباس کوتاه مشکی و شلوار زاپ دار پوشیده بود که پوست روشن پاهاش رو به نمایش می گذاشت... بهتر بود بگم همه چیزش رو به نمایش میزاشت.

" اصلا کی اینا رو خریدی؟"

لبخندی زد و گفت:" یه ماه پیش. وقتی سر کار بودی!"

نفسم رو بیرون دادم. وقتی دیدم جونگ کوک لباس مناسب تری تنش کرده-جین تیره و لباس سفیدش- حداقل یکم خوشحال تر شدم. ساده ست اما به اون همه چیز میاد. وقتی در به صدا در اومد و جیمین رفت که بازش کنه، من رفتم تا غذا رو آماده کنم.

Crave | Per TranslationWhere stories live. Discover now