خندید:
بیا پایین درلینا
آروم از روی سرم اومد پایین ...رنگشو دیدمگربه هه سیاه بود ... به دختر نگاه کردم باز داشت میخندید چرا از خنده های اون آروم شدم ؟
بهمنگاه کرد .... آرومپاهاشو تکون میداد انگار نه انگار روی سقف ایستاده بود .... بیخیال به آسمون نگاه کرد
روی پاهاش ایستاد ...داشت چیکار میکرد ....
داد زدم ::هی داری چی کار میکنه
خندیدچشاشو بست و مثله وقتایی که روی تخت خودتو پرت میکنی خودشو پرت کرد
از ترس داشتم سکته میکردم
توی هوا چرخ شد و روی پاهاش ایستاد
زنده موند ؟ یا روحه ؟از اون ارتفاع خودشو پرتکرد ؟
درلینا رفت سمتش
اومد طرفم :
سلامدستشو اورد جلو تا دست بده
باهاش دست دادم
خندید
چرا اینقدر کیوت بود
-اسمم الینا ست ولی نوشته میشه ارینا میتونی صدام کنی لی لی عه اسمه تو چیه ؟
-اسمم اسمه من ... اسمم آلن
خندیدملی لی:
داشت سرم داد میزد
مگه من چی کار کردم
با سرعت رفتم بیرون ... منکه اون ظرفو نشکوندم
اخراجم کرد
رفتم سمته اتاق پرو
لباسه همیشگیمو پوشیدم
هودیه مشکیه بلند
پتریامو زدم کنار
اشکام داشت جاری میشد
از اینجا متنفرماز اون کافی شاپه لنتی دور شدم
از پله ها بالا رفتم به پشت بوم رسیدم کم کم شب شده بود .
بارون اومد
بارون دوست داشتم چون وقتی گریه میکردم کسی نمیفهمید
اشکام با قطره ها ی بارون از گونه هام پایین اومدن
لبخند زدم
نه نباید گریه میکردم
چشامو آرکمبستم
خیلی خسته بودم
سرمای بارون روم اثر نداشتبازممیخواستمبخوابم
خودمو جمع کردم
به گربه ای که داشت نگامکرد نگاه کردم
مییییییووو
بر گشتو یه تیکه پارچه برام اورد
نکنه این همونی بود که من اون روز
یادم اومد اون روز تو پارک اون سگا
یعنی تمام وقت دنباله من بود
پارچه رو روم انداخت و خودشو توی بغلم جا داد
-هعییییی ... اسمت چیه ؟
-میو
خندیدمنگاه چقدر تنها بودم که دارم با یه گربه حرف میزدم
نازش کردم
خر خر کرد ... نگاممیکرد-بابت پارچه ممنون
سرم گزاشتم روی زمین
آروم بهش گفتم:پس بهت میگمدرلینا
و دیگه صدای شر شر آبو نشنیدم
چشامو باز کردم
صبح بود
بارونبند اومده بود
درلینا نبود
بدو رفتم سمته دمه پشت بوم به پایین نگاه کردم
خندیدم
-سلاااااامانقار خواب بود
نکنه اونم مثله من تنها بود
چشاشو آروم باز کرد
به اطراف نگاه .... معلومبود نمیدونست صدام از کجا میاد-هیییی این بالام
به بالا نگاه کردم
درلینا روی سرش بود
خندم گرفت
Elina
ووت فاراموش ناشه•-•🔥☄
YOU ARE READING
Tamed
Paranormalوقتی دیدمش همه چی عوض شد... بوی شکوفه های هلو میداد... پر ستاره... اون متفاوت بود... از همون روز ملکم رو پیدا کردم... ***آپ: تمام شده- نویسنده ها: گروه *author forever* طراح کاور:@Tarakohzady