بازی

2 1 0
                                    

آلن هتل :
برای یه شب هتل گرفتیم
نمیخواستم قیافه هاشونو ببینم
همونطورم لی لی
داشت توی یخ چالو دید میزد
از پشت بغلش کرد
گوشش گاز گرفتم
لی لی:نکن قلقلکم میشهههههه
بازم گاز گرفتم

نویسنده :یاده جنگل بخیر

لیلی :ده میگم نکن
گاز گاز گاز
لی لی :نزار خوشونت به کار ببرم
رفتم کنار
آلن :خا حوصلم سر رفته ...
یهو دیدم لی لی عصبانی جلوم متوفق شده
همچی ایستاده بود
منکه نکردم
یهو یه نفر اومد
ماسک داشت
چشمو گرفت
هیچی ندیدم
وقتی بیدار شدم
لی لی همون حالت بود
ولی من چم بود
جلوش ایستادم
زمان بر گشت
لی لی :خا بیا بازی کنیم
نیشخند زدم
چه بازی ای
وای بد جنس شدم
الماس
الماسو بر داشته بودن
این باعث میشد به لی لی آسیب بزنم
لی لی :خیلی سادست
بشکن زد
توی محوظه ی تاریک بودیم
لی لی :فقط سعی کن این سوزنو توی بدنم فرو کنی اونوقت من ماله تو میشم
چه خوب
-قبوله
سوزنو داد بهم
این فکرا چین
ها اون بدنه واقعیش نی
من الان روحم توی ذهنش
پس اینطوریه
سعی کردم
وارد بدنم بشم
اوه
بدنمو تکون دادم
و به بدنه لی لی که اونجا چساشو بسته بود نگاه کردم
سوزنو برداشتم
کردم توی دستش
لی لی جیییغ زد
همچی به حالت عادی بر گشت
لی لی :آخخخخ من ترس از سوزن داشتمممممممممم
رفتم دمه گوشش
-به هر حال الان ماله منی لی لی
خوشحال بودم
نیشخند زدم
ماله من
این خیلی خوبه
سرشو انداخت پایین رفت سمته یخ چال
لی لی :آره بهت باختم .. تو دیگه چی هستی
نیشخند
یه زنجیر دوره گردنش دیدم
که تهش توی دستام بود
نه
نباید
من چی کار کردم
بدنمو کنترل نمیتونستم کنم
این من نبودم
بازوم با شکش گرفتم
توی گوشش گفتم‌:ولی ماله منی
چونشو از مشت گرفتم
سرشو بر گردوندم
شروع کردم به مارک کردنه گردنش
نه آلن احمق نه ...

TamedWhere stories live. Discover now