سایه

13 4 0
                                    

لیلی:
دولا شدم پایین رو نگاه کردم
آییی میکاسه ی خر اخه این چه کاری بود اه خنگی دیگه خنگ
رفتم سمته کشو و یه بسته دیگه پاستیل در آوردم
از نردبون رفتم بالا و نشستم رو پشته بوم
هعییی چقدر ماه قشنگه با خودم فکر کردم

،،کاش منم دختره ماه بودم،،

اونطوری دیگه از همه این بدبختی راحت دور بودم و یه زندگی پر آرامش و خوب داشتم ولی حیف که نمیشه چون دختره ماه تیکوس، ،،،

چند تا پاستیل در آوردم و شروع به خوردنشون کردم .
شروع کردم به مرور کردنه خاطراتم
کاری که دخترای تنها انجام میدن تا یادشون نره که هنوز زندن ~~~~

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤           ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
تیکاکو یا همون تیکو یک الهه ی ماهه
تیکو یکی از وارثان ماهه و وظیفه داره تا
جون داره از ماه محافطت کنه تیکو جزو نوادگان
Dark blood
است و خون الهه های شب در رگ هاش جریان داره
تیکو خیلی قویه و همه به اسمه محافظ شب میشناسنش
اون ۱۱۱۱۱۱۱۲ سالشه ولی این سن برای الهه ها چیزه زیادی نیست تیکو در ظاهر و باطن مثل یه دختره انسانه ۲۰ سالس
پوستی به رنگه شب داره و موهایی به رنگه مهتاب
________

آلن:
لباس های مخصوصم رو پوشیدم توپم رو بر داشتم و رفتم سمته حیاط..
تو حیاط توره بسکتبال داریم و هر روز برای تمرین میرم اونجا قراره امسال کاپیتانه تیم باشم پس باید تمام تلاشم رو برای تیمم بکنم چون ما باید پیروز بشیم قراره در مقابله برادرم بازی کنم ×_×

تیمه مدرسه انوتو ___تیمه اصلیه لندن

شاید غیر ممکن به نظر بیاد ولی من تمام تلاشم دو میکنم تا زایع نشیم من خودم رو نمیبازم ~~!
و بقیه تیمم هم اجازه تسلیم شدن نمیدم!!!
ما پیروز میشیم، ،،من اینو میدونم___
بعد از ۴ ساعت و نیم تمرین به ساعتم نگاه کردم
وای ساعت ۳ نصفه شب شده بود سریع دویدم تو خونه......یه سایه دیدم ،اون سایه هم منو دیده بود، دویدم سمتش ولی اون رفته بود .....
خیره شدم به پنجره بازه اتاقم...پرده داشت تکون تکون میخورد کاملا واضح بود که یکی اینجا بوده    


''ولی آخه کی''

رفتم سمته پنجره ،،، ،، بارون گرفته بود پنجره رو بستم خودمو پرت کردم رو تخت انقدر خسته بودم که سریع خوابم برد .......


TamedWhere stories live. Discover now