وحشی

11 3 0
                                    

آلن:خوب بیا بریم دیگه همه چی هم که بهت گفتم
لی لی:این شکلی
آلن:چه شکلی
لی لی:میخای اخت جلو مردم بگردی
من نمیزارم
(نباید دخترای دیگه ببننش)
آلن:(وای اصلا یادم نبود زیر پیرنی ندارم)
اها اره ببخشید خوب میخای چیکار کنیم
لی لی:تو زود برو همونجا تو دست شویی تا من بیام
آلن:(چشماش گرد میشه) تو میخای بیای تو دست شویی مردونه؟
لی لی:اره دیگه چیکار کنم بعدشم الان تایمه اخره سینما بود همه دارن میرن خیلی خلوطه
آلن:باشه خوب پس من میرم زود بیا تو هم
لی لی:باشه
خوب حالا از کجا واسش یه لباس گیر بیارم
(رفتم تو یه مغازه مردونه فروشی)
(چه مردای گنده ای اینجان)
(یه لباسی که به روی ی تیشرتش بیاد برداشتم و رفتم که حساب کنم)
مرده:(از پشته پیش خان پیاد جلوی من)
خانومه خوشگلی مثل تو اینجا چیکار میکنه
(با موهای لی لی ور میره و میاد جلو صورتش)
لی لی:(اشک تو چشماش جمع میشه)
برو کنار لطفا کسی منتظرمه باید زود تر برم
مرده:به همین زودی؟من نمیخام کسی مثله تو رو از دست بدم
لی لی:(نمیتونم قدرتامو رو این مرتیکه امتحان کنم خیلی عنیب میشه جلو مردمه عادی تاره بارونم گرفته بود وای چقد بارون میاد حالا منم خیس میشم آلنم اونجا بدونه لباسه چه خاکی تو سرم کنم)
....:گمشو اون ور مرتیکه عوضیییییییییی
لی لی:(یهو یه نفر به سرعته نور دویدو رو مرده افتاد)
(تو شک بودم که یهو سرمو برگردوندم دیدم یه وحشی داره مردرو میزنه)(یکم دقت کردم رفتم جلو تر دیدم آلنه)
(داد زدم)
وااای آللللن
نکن نزنش
کشتیش
ولش کن
(گرفتمش اوردمش به زود این ور)
بقیه مردای تو فروشگاهم سعی در جدا کردنشون بودن که اخر جدا کردیمشون)
(الن تو بقلم بود چون گرفته بودمش که نره بیشتر لهش کنه)
(چقدر لذت میبرم که برام دستو پا میزنی ، بهم اهمیت میدی ،ازم خجالت میکشی ، چرا من این حسو دارم)(نگاهی بهش کردم دیدم کله چشمش سیاه شده سیاهه سیاه)(ترسیدم تا کسی حواسش به چشای آلن نبود باید یا ارومش میکردم یا دورش میکردم از اونجا)(تا کسی حواسش نبود چون همه حواسا به زخمای عمیقه اون مردک بود آلنو بردم بیرون به زور)

TamedWhere stories live. Discover now