جنه لیلی

13 4 1
                                    

آلن :
از خواب پریدم
همونجوری که کلی دسبند داشت و برای منم خریده بود یعنی برای هر دسبند یه نفر ...
سرمو تکون دادم
چرا فکر زکرم شده اون دختر
به روبه رو نگاه کردم
دوباره همون سایه
داد زدم :هی تو چی ای ؟
لی لی:
صدای فریادش توی گوشم پخش شد چرا داشتم جاسوسیشو میکردم
ولی بازم تصویرش اومد جلوم
چشامو بشتم که واضح تر ببینم
آلن از جاش بلند شد
آلن:هی سایه عه ... تو چی هستی ؟
آلن اومد نزدیک تر
باید به جنم میگفتم بر گرده ولی وایسا
چراغا نه خاموششون نکن آلن
آلن چراغارو بست
میتونستم تصور کنم چقدر وحشت زده بود که یه جن الان روبه روشه ... با شکله واقعیش
شکله جنم دقیقا شبیه خودم بود ولی با زخم ها و چشماشم فرق داشت
بعید میدونم آلن تشخیص بده
به قیافه ی آلن که چشاش چهارتا شده بود و دهنش باز بود نگاه کردم
چنگالو برای دفاع جلو اورد
قیافه ی پوکر جنمو دیدم
به جنم‌گفتم بر گرده
دیه چیزی از خونه ی آلن ندیدم
آلن:لنتی اون چی بود ؟؟؟

به بیرون از توی پنجره نگاه کردم
یه شاهین سیاه با نامه
بیخیال شاهین شدم و به جن چشپیدم
فکر کن آلن فکر کن یه بار دیه اینو دیدم
فکر کن
آهان خونه ی لی لی
ولی برای این الماسه کوفتی نباید برم پیشه لی لی ممکنه که ...
بیخیال جلوی خودمو میگیرم
به طرف خونه ی لی لی شتاب برداشتم
از توی خونش بهش نگاه کردم
واو چقدر گربه
شاهین سیاهو دیدم که از بالکن اومد طرف لی لی و بهش پاک نامه رو داد
رفتم سمته در
در زدم
در خود به خود باز شد
فقط لی لی بود بای ه بسته پاستیل جلوی تلوزیون
بدون گربه
و شاهین سیاه
لی لی بهم نگاه کرد
لی لی :سلام آلن
-سل...سلام
لی لی :چیزی شده
-نه فقط پرسیدم اون سایه چیه که اون روز رو سرم آب ریخت چون چند بار دیه دیمش
لی لی :منم اون روز بهت گفتم جن
به پاکت نامه که روی میز گذاشته بود نگاه کردم
به ساعت نگاه کردم
فقط سعی میکردم به لی لی نگاه نکنم
ساعت چهاره صبح بود
-اوه ببخشید این موقع اومدم
لی لی:نه مهم نی بیشتر مهمونام همین موقع میان
یکی در زد
سعی کردم به لی لی نگاه نکنم
اون دامن کوتاه بوشیده بود
وای
نه
این چه حسیه
لنتی
چم شده
لی لی درو باز کرد
میکاسه بود

TamedWhere stories live. Discover now