نامی

1 0 0
                                    

نامی(مامانه آلن):بعد از مرگه پدرت من با شیکازاکی ازدواج کردم و به همه گفتیم این قضیه رو فاش نکنن برا همین هیچکس نمیدونه
فکر کن
بزرگ ترین مخلوقه دنیا بعده لیلی(منظورش شیکازاکیه)با قوی ترین شیطان ازدواج میکه و به اسمونا حکومت میکنن
منو شیکازاکی اجازه نمیدیم که تو با لیلی جامونو بگیرین
من شیطان بودم که شیکازاکی هم شیطانی کردم ولی اگه تو فرشته باشی به لیلی هم انتفال میدی و به این ترتیب هیشکی جلودارتون نمیشه چون نیروی کامله و خالثه فرشته ها و خدایان خیلی بیشتر از نیرو های کامله شیطانیه
برای همین ما اجازه نمیدیم شما به هم برسین
آلن:چرا لیلی نمیادو نجاتم نمیده
(حس کردم که روحم از بدنم جدا شد یه لحظه
نامی:(چی چرا به خاک تبدیل شد)
لیلی:این جسمه واقعیه تو نیست پس روحتو میکشم بیرون
آلن:(صداش تو کله اون محدوده میومد ولی نمیدونم کجا بود)
(از اون بعد خارج شدم و اومدم به همونجا)
لیلی تو کجایی چرا نیستی
لیلی:(خوب حالا که وارده این بعد شدمو نصفی از روحه آلنو کشیدم بیرون همینجا و همین الان این مادره فولاد زدرو میکشم)
نامی:پس اومدی با من بجنگی
لیلی:درست فهمیدی
(انقدر میجنگن تا اخر)
(لیلی چاقوشو میگیره سمت گلوی نامی)
دیگه کارت تمومه
(و میکشتم)
(همه جا پره خونه سیاه میشه)
(لیلی زود برمیگرده به بعده خودش)
آلن تو کجایی
آلن:اه من دارم کجا میرم انگار دارم تو هزار تا بعد سفر میکنم
ای چقد درد داره
آااااای
(وقتی به هوش میام خودمو داخله یه بدنه دیگه میبینم بدنی که کبود و پره زخمه و خون ریزی داره و داره درد میکشه)(من با روحه اون بدن یکی شدم و الان خوده خوده آلنه واقعیم با کله وجودم و روحم که درونمه خودمم از این جهت خوب شد)(ولی من دارم از درد میمیرم)آااااااااای(از چشماش اشک میاد)(پس آلنه واقعی الان داخله خونه خودش داره درد میکشه و اون آلنه الکی بود که پیشه لیلی بود یعنی روحه جدا شده ی من)
دیگه هیی .....واسمم..... آه.....اهمیت نداره
تنها....کسی که .........میتونه حالمو خوب نه..........لی..لیه(نفس نفس میزنه و ملافه تختو چنگ میزنه)(الماسه لعنتی اخه جدا کردنه قدرته شیطانیم انقدر درد داره)(میخام لیلی پیشم باشه(گریه میکنه)اخه چرا انقدر انقدر بد بختی باید ماله من باشه
خدااااااا

TamedWhere stories live. Discover now