آلن :
چه دردایی کشیدم
و الان آزادم کردم
با یه الماسه بزرگ تر
داشتم طرفه خونم قدممیزدم ....
لی لی :
چی آلن
فقط همین
دوباره حافظم پاک شد
اون گرما
اون طمع
من آلنو میخوام
از خونه رفتم بیرون
داشتم میدوییدم
دیه تحمل نداشتم
به یه نفر خوردم
آلن :
یه نفر محکم بهم خورد
بارون گرفت
دوتامون خیس شدیم
توی صورتش نگاه کردم
چی
اینا
اینا چین
لی لی
لی لی:
آلن خاطرات
خودشه
؟
آلن :
دلم
نیمه ی گم شدم
اون تیکه ی قلبم
پیدا شد
دستمو گذاشتم روی گونش
موهای خیسشو کنار زدم
-لی لی ... دلم... تنگت بود.... عاشقتم.. این عشقو چطوری بیان کنم
لبمو بردم جلو
و آرومگذاشتم روی لباش
اون طمع
طمعه زندگیم
چشامو بستم
لی لی :
چشامو آروم بستمآلن
دستمو دوره گردنش انداختم
با اینکه از خیس شدن متنفرم
ولی
این فرق داشت
کمرمو محکم گرفت
منو نزدیک تر برد
لبامو با مکی آروم ول کرد
آلن:لی لی نمیدونی چی کشیدم
-نم..نمیدونم چی شد ولی ... این قسمت از زندگیم مث چی گذشت
آروم سرشو برد طرفه گردنم
آلن:لی لی .. میدونستی...زیبا ترین دختری هستی که دیدم...میدونستی .... موهات بوی ستاره ها در اطراف شکوفه های هلو میدن
شوکه شدم
نباید میفهمید
ولی
یه ذره فهمیده بود
نباید از اصرارم باخبر شه
ولی ...
من عاشقشم
آلن:
سرمو فرو کردم توی گردنش
چه بوی خوبی میداد
لحظه هایی که بدون اون بودم
لحظه هایی که گرماش و بوشو حس نمیکردم
به چی گذشتنویسنده :خا دلم هوای یاعویی خواست
...میکاسه :
با داکو رفتیم خونه
خیلی خسته بودم
فکرم فقط لی لی بود
الان چطور بود
داکو:هی بچه ... لیلی خوبه نگران نباش
میکاسه :حالا که تو میگیمطعن شدم
داکو
جن زاده ی قوی ایه
در واقع نژاد زادست
بهش نگاه کردم
جذابه لنتی
داکو:فکرتو به جاهای باریک نرسون
-میشه یه بارم شده فکرمو نخونی
داکو :نه >~<
-باش بخون من هرجوری بخوام فکر میکنم
کثافت با اون سیکس پکاش فکره منو میخونه .
داکو:صدای ذهنتممیتونم بشنوممم /=
-عنتر خا نشنو
اومد سمتم
دره گوشم گفت :
هرجور مایلی
داکو :
الکی بهش گفتم فکرشو نمیخونم
بزار ببینم چی فکر میکنه
توی آینه نگاه کردم
لنتی چشام دوباره شبیه مار شده بود
بیخیال
صدای فکره میکاسه پخش شد :
میخواد منو با اون عضله هاش بترسونه ... ایش
جذاب
کثافت چی کار کرده اینقدر جذااب شده
خوبه فکرامو نمیخونه
نیش خند زدم
رفتم از اتاق بیرون
-میای بریم حموم ؟
میکاسه :نه
میکاسه فکر :آره
بلند شد رفت سره یخ چال
-پس به زور میبرما
از پشت بغلش کردم
دکمه هاشو باز کردم
اعتراظی نمیکرد
معلومه چرا
...
دره یخچالو بستمه
دستاشو گرفتم بالا سرش قفلیدم
رفتم سراغ گردنش
...نویسنده :هعی بزارید کاراشونو بکننن عه
###یائویی ژانر انیمه ای رابطه بین دو تا پسره###
YOU ARE READING
Tamed
Paranormalوقتی دیدمش همه چی عوض شد... بوی شکوفه های هلو میداد... پر ستاره... اون متفاوت بود... از همون روز ملکم رو پیدا کردم... ***آپ: تمام شده- نویسنده ها: گروه *author forever* طراح کاور:@Tarakohzady