پریدم وسط حرفشو گفتم:نه مهم نیست..ب هرحال به من ربطی نداره دوست پسر داره یا نه..
و آروم تر ادامه دادم:اصا ب من چه که چیکارش بود؟؟باباشم یا داداشش که بخوام توی کاراش دخالت کنم؟؟
اون فقط ی دختر لوس مرموزه ک فقط بلده آدمو بزاره تو خماری..
ابروهاشو انداخت بالا و چهرشو مث قوطی کنسرو کردو گفت:امم..فقط خواستم بگم نمیخواستم بزارم همچین جیگری از دستم بره..😐
عین تشنجیا پریدم رو دوششو موهاشو گرفتمو هول هولکی گفتم:هییی!مگه قرار نبود بچسبی ب کارِت؟؟
بفهمم نزدیک این دختره شدی شلو پلت میکنما😬
پشت یقمو گرفتو با ی دست از روی دوشش بلندم کردو گفت:اووووم..(رفت تو افقو ادامه داد)چهره مظلومی داشت..جونمیده واس بازی کردن..
شوتم کرد اونور و گفت:هی اون تلفن خونه رو بنداز دور صفرش کار نمیکنه...همینجور ک دور میشد زیر لب گفت:هعی تا دیشب درست بود ک..دیشبم ب خونه خالی بوده..هوف تلفنام دیوونه شدن رفت..لی لی:
یاااااا!میکاسهههه!به اونا دست نزننن..هوف چقد بهت بگم ها؟؟ب وسا یل م دست ن ز ن!!!!!!اوکی؟؟
با تته پته گفت:عه اوک😐چته بابا ی تیکه تخته و چهارتا دونه تیلس..هنننننن؟؟؟؟؟؟؟؟؟تخته؟کاغذ؟تیله؟ویجاااا؟؟؟؟؟لی لی نگو ک دنبال دردسر میگردی؟؟؟؟؟؟همینجوریشم پات گیر این اجنه مجنه هاس
لی لی:ببین میکاسه توی گذشتم ی غلطی کردم باعث شدم رازمو بفهمی..ولی دلیل نمیشه عین اجل معلق بیوفتی ب جونم هی اینکارو بکن اونکارو نکن..
میکاسه:لی لی چرا نمیفهمی؟همین ک من فهمیدم کافی نبود؟بچه ی آدمیزاد میاری خونه؟؟میدونی اگه کمترین آسیبی از این خونه به ی بچه ی انسان برسه اولین کسی که مجازات میشه تویی؟؟تو فقط یه پریزاد نیستی!تو کسی هستی که..
لی لی:میکاسه همه اینا رو خودم میدونم..میشه فقط بری بیرون؟
میکاسه گوشیشو برداشت و با سرعت از خونه رفت بیرون و در رو بهمکوبید
با صدای بلند گفتم:بچه ها کجایین؟
از کابینت اومدن بیرون..شوفاژ..از اتاق..از راه پله..آره!دوستای من اینان..♡
شاید ب نظر خیلی تنهام..ولی من بهترین خانواده جهانو دارم..
رومو کردم سمت هارا و گفتم:صفر اون پسره..اسمش..آها آلنو چیکار کردی؟..Byun_light
ESTÁS LEYENDO
Tamed
Paranormalوقتی دیدمش همه چی عوض شد... بوی شکوفه های هلو میداد... پر ستاره... اون متفاوت بود... از همون روز ملکم رو پیدا کردم... ***آپ: تمام شده- نویسنده ها: گروه *author forever* طراح کاور:@Tarakohzady