میکاسه

14 4 0
                                    

دوباره تلفن زنگ خورد
لیلی تلفنو بر داشت
میتونستم صدای فریادش رو بشنوم
-لی لی مگه نمیگم‌بیا اینجااااااااا
لی لی :هی هی آروم باش من نمیتونم امروز بیام
-اوکی باش
بوق بوق بوق بوق
لی لی :به همین راحتی و خوشمزگی
گربه ی لی لی خودشو میمالید به پاهام از اونجایی که ازش خاطره ی خوشی ندارم بهش‌احمیت ندادم
لی لی یهو پاشد
رفت سمته کابینت
درشو باز کرد
و محکم بست
نشست و نفس راحتی کشی
-هوفففففف
-من برم دیه
-کجا ؟
-خونمون
یکی در میزد
لی لی پاشد رفت درو باز کنه
و درو محکم بست
از پشته در داد زد
-یا این درو باز میکنه یا من میدونم با تو
با حالت پوکر درو باز کرد
لی لی :گفتی چی؟
-گفتم‌یا من میدونم با تو
لی لی گوشه طرفو میگیره
لی لی ::دوباره تکرار کن ببینم
-بس کنننن
لی لی گوششو میپیچونه
لی لی :گفتی چی ؟
-هیچی نگفتم فقط گوشمو ول کن
لی لی گوششو ول میکنه
لی لی :بگیر بشین
یه پسر قد بلند و موهاش مشکی بود و جلوش قرمز بود
چشاشم یکیش مشکی یکیشم قرمز بود
کنار من نشست
لی لی : چرا اومدی اینجا میکاسه
میکاسه :اومدم سر بزنم
لی لی :حالو حوصلتو ندارم
لی لی :چی میخوری
میکاسه :هر چی اوردی
لی لی یه لیوان آب میبره
میده بهش
میکاسه : آب
لی لی :گفتی هر چی اوردی
میکاسه پا میشه
و لیوانو رو سره لی لی خالی میکنه
میکاسه :مرسی
لی لی یه نگاه به من میکنه که داشتم غش میکردم از خنده
خودمو جمو جور کردم
و سعی کردم نخندم
یه سایه ی دختر با موهای هاشولی افتاد روم
و یه لیوانه آب معلق
روی سرم خالی شد
سایه رفت
-این چی بود
-جن
میکاسه :یعنی تو نمیدونستی که لی ل....
لی لی مثله جاروی دو هزار آذرخش به طرفه میکاسه رفت و جلوی دهنشو گرفت
لی لی :یه بار جلوی اون دهنتو بگیر
چرا اینقد مرموز بود
چرا هیچی نمیخواست در موردش بدونم
چرا ؟
چرا از حرف زدن میترسید ؟
-ام لی لی من برم .
-باوش
چشاشو میندازه پایین
درو باز کردم و رفتم
میخواستم بیشتر بشناسمش
یهو داداشه دیوونم توی گوشم داد زد
-چه خبرررررررررررر ؟
-هی تو این گوشهههههههه نه بلند گوووووو
_اون دختره کی بود ؟خیلی کیوت بود
-اسمش لی لی عه
-اوه پس اسمش لی لی عه اون پسره هم دوست پسر بود
شوکه شدم
نکته واقعا دوست پسرش بود
چرا ناراحتم
چرا برام‌مهمه
-هی با توام دوست پسرش بود؟
-نمدونم
-اوه باش
دستشو انداخت روی شونم
نمیخواستم ...
Elina
ووت فراموش نشههههه

TamedWhere stories live. Discover now