الماس

13 4 3
                                    

آلن:
دوباره اون افکار اومدن سراغم
نکنه اون دوست پسرش بود،شاید دروغ میگفت،شاید نمی خواست بهم بگه،شاید عاشق اون بود ،چرا اون انقدر عجیب بود،مگه میشه یه دختر از لوازم آرایش خوشش نیاد .....سرمو تکون دادم تا از این افکار دور بشم وقتی بچه بودم این کار همیشه جواب میداد و باعث میشد فراموش کنم ...
لیلی:
به دستبدی که برا خودمو اون پسره ...آلن خریده بودم نگاه کردم لبخنده کوچیکی رو اومد رو صورتم ولی از ته دل بود....من خوشحال بودم....رفتم سمت کشو یه بسته گنده پاستیل ترش اوردم بیرون نشستم رو مبل برنامه بچه گربه های وحشی رو گذاشتم و رو مبل ولو شدم□■□■□■□■□■□

آلن:دلم برای دادشه خنگم تنگ شده.،‌.،گوشی رو برداشتم زنگ زدم به چا
بیق□بیق°بیق●بی...

+هی چی شده پشمک؟!
-اممم میخاستم ببینم اااا هیچی ولش کن خودم یادم اومد بای
سریع قطع کردم گوشی رو پرت کردم
اخه چیکار داری میکنی آلنه خنگ زنگ زدی که چی اخه چی میخوای بگی ....گوشی رو بر میدارم از توش شماره رستوران ژاپنی رو پیدا میکنم ترجیح میدم غذا های ژاپنی بخورم با زاعقم بیشتر جور میان تا فست بود اینا چون بهشون عادت کردم
شماره رو میگیرم
بیق بیق بیق ...
...الو سلام بفرمائید
سلام من کاربر شماره ۱۱ ۱۱ ۲۲ هستم میخواستم غذا سفارش بدم .
...بفرمائید
برام کوفته برنجی و کاری میگو بفرستید لطفا پولش رو هم به سایت واریز میکنم.
...اوه بله حتما....چیزه دیگه ای نمیخاین؟
نه ممنون‌.
...سفارشتون تا ۱ ساعت دیگه دم خونتونه
خیلی ممنون.

قطع کردم رفتم سمت دسشویی هودیم رو در اوردم

وای این الماسه دوباره زد بیرون آه لعنت بهش

°°°°°°°•••••••°°°°°°°•••••••°°°°°°••••••••°°°°°°°
روی سینه آلن یه الماسه مشکیه که زده بیرون از دورش داره خون میاد این الماس ماهی یکبار میاد بیرون و قدرت شیطانیه درون آلن رو به صورت خونی سیاه خارج میکنه تا آلن بتونه خودش رو کنترل کنه
پدر آلن که رگ فرشتگیش بیشتر از مادر آلن بود این الماس رو گذاشت رو سینه آلن تا آلن دو شخصیته نشه و کنترل داشته باشه رو خودش ~~~~~~

TamedWhere stories live. Discover now