شب

3 2 0
                                    

آلن:تموم کردی؟
لی لی :اره میتونی نگاه کنی
آلن:(صورتش سرخ شد)
(لی لی یه پیرهنه سفیده راحتی که کوتاه بود تا رو شونه هاش و تا بالای رونش پوشیده بود و موهاشم واز کرده بود)
لی لی:چیزی شده آلن؟
آلن:نه .... نه .... هیچی
لی لی:من خیلی خسته ام تا دیر وقت بیرون بودیم
آلن:( چشماشو ریزو جذاب میکنه و میاد رو تخت جلوی صورته لی لی)
(آروم دره گوشه لیلی میگه)
پس...... بیا بخوابیم
لی لی :(با اینکه نمیدونستم این چه حسه خوبیه که باهاش دارم ولی یه حدسایی که میتونم بزنم برای مثال.....)
آلن:(من الان چه گوهی خوردم)
(یعنی اون الان عصبانی میشه)
(وای اگه ازم خوشش نیاد چی)
(واااای اگه......)
لی لی:بیا بخوابیم آلن
آلن:(صدای اون و اون حرفش تمامه افکاره منفیمو پاره کرد)
(دوتامون دراز کشیدیم)
آلن:(حالا باید چیکار کنم)(دیگه کار از کار گذشته الان دیگه نباید نگرانه احساساته اون باشیم با اون الماسه کوفتی)
(رفتم جلوی صورتش)
(خیلی نزدیکش بودم ولی با این تفاوت که بیدار بود و داشت نگام میکرد)
(دستما مالیدم به کمرش و داشتم کله تنشو لمس میکردم البته از لو لباس)(کافی نیست بازم میخام کافی نیست)
(لی لی دستمو گرفتو گذاشن رو پاش)
لی لی:(قیافه ی جذابی به خودم ،رفتم و با خنده از رو دیوونگی نزدیک ترش شدم و بدنمو کامل بهش چسبوندم)
آلن:(پس خودت خواستی....)
(و دستشو پاشو .........)
۳ ساعت بعد
آلن:(یه چیزه ینگینی رومه انگار)
(یکم لمس کردم)
(وای چقد نرمه بو خوب میده)
(چی .... وای...... فاک ...... من کجام .....نکنه این.....)
(چشامو واز کردم)
(آااااااه چرا لیلی صورتشو کرده تو صورته من چرا این شکلی خوابش برده آاااااه)
( از دسته این کله بدنش بهم چسبیده)
( دستمو گذاشتم رو اونجاش و اون یکی دستمم رو سرش)
(گرمای سینه هاش رو سینه ها ارومم میگرد)
(بزار یکم لمسشون کنم)
( وای نه چرا دارم این فکرارو میکنم اون متمعنا خوشش نمیاد)
لیلی:(وااای چقد خوبه اینجا)
( اینگار روی یه بالشته سیکسپکی خوابیدم لعنتی)
(مثله تو انیمه ها شده اینجا دیگه)
(اوه خوابم میاد)
(آم.....صورتم کجاس.... روی یه کسی هستم فک کنم)
(هوم.... نگو که آلنه....)
(به جهنم من عاشقش شدم میخام روش بمونم حتی اگه الن باشه نه بالشته فاکی)
(خوب بزار بیشتر بخوابم)
(صورتمو تکون دادم)
(به چیزی داشت زیرم میلرزید)
(چشامو واز کردم)
آااااااااااااااااااااه
(خودمو پرت کردم اون ور)
چیکار میکنه لختو
تو اصلا کی لخت شدی بی شعوووور
آلن:یادت نی خودت اصرار داشتی در بیارم
و اینکه
تو رو من خوابت برده بود
لیلی:.........
آلن:خوب حالا که چیزی نشده
شده؟
رعدو برقه شدید
لی لی:(جیغ زد)
آلن:ششش ... نترس .... مردم خوابن
(پتو رو پیچید دوره لیلی)
( بقلش کرد برد پشته پنجره قدی و نشتن)
اگه به صدای من گوش کنی
دیگه صدای رعدو بدقو نمیشنوی لیلی
میتونی این کارو کنی؟
لیلی:من همیشه وقتی تو حرف میزنی
صدای هیشکیو هیچ چیزو نمیشنوم آلن
رعدو برق..... گیش گیش
(تو صورت هم پشته بنجره زل زده بودن و بدونه اینکه ثدای رعدو برقو بشنون.....)
آلن:هر وقت میبینمت
یاده زمستون میوفتم
پر دردو رنج
ولی خوشحال
پر مشغله
ولی لذتبخش
ناراحت
ولی زیبایی
نمیتونم از ذهنم بیرونت کنم
(نمیدونست به کدوم چشمه لیلی نگاه کنه)
خواهش میکنم
همیشه پیشم بمون
لیلی
تا من مجنونت باشم
لیلی:(اشک تو چشماش جمع میشه)
(و همدیگرو رام میکنن)
نوبسنده:به سلامتییییییییییی مبارکهههههه

TamedWhere stories live. Discover now