پارت 40
÷ بیارینش! اون امگای هرزه روبیارین... وقتشه ...
دو آلفای قوی هیکل و تنومند ، دست های ویینگ را گرفته و به زور او را وارد اتاق کردند. ویینگ گریه میکرد و سعی داشت از دست آنها فرار کند ولی چنگ آلفا ها دور دستاش محکم تر شد . با دیدن عمه ، چشم هایش از ترس لرزید ولی با دیدن آیوان در آغوش او ، احساس کرد خون در رگ هایش یخ بست! فریاد زد :
- آیوااان!
عمه بزرگ خبیثانه خندید :
÷ دیدی چه راحت گرفتمتون؟ دزدیدن شما دوتا از خوردن آب راحت تر بود ! موش های کثیف!
- خواهش میکنم .. به پسرم آسیب نزن!
÷ خفه شو!
- عمه ... نه .. پسرمو بده لطفا...
عمه روی تخت نشست ، آیوان رو روی پاهاش گذاشت و مشغول نوازش کردنش شد :
÷ دلیلی نمیبینم حرفتو گوش بدم!
- خواهش میکنم! لطفا ...
ویینگ روی زانو هایش نشست و التماس کرد :
- خواهش میکنم ، از جون بچم بگذرین ، اون بی گناهه، من گناهکارم، اگه میخای از کسی انتقام بگیری اون منم، لطفا پسرمو ول کن، اون بچس ! خواهش میکنم جون منو بگیر ولی پسرمو نکش!
عمه با خشم جواب داد :
÷ کی گفته قراره از جون تو بگذرم؟؟؟ تو امگای هرزه ، تو یاعث کشته شدن پسرم شدی و اون شوهر عوضیت، قاتل دخترم!
- خواهش میکنم از جون بچم بگذر .
عمه جیغ کشید :
÷ مگه وانگجی از جون لو گذشت؟ دختر من زیر صد من خاک دفن شدن و من حتی نتونستم سر مزارش برم! چطور میتونی تقاضای بخشش کنی؟
ویینگ چنگی بر روی پاهای خودش زد و فریاد زد :
- متاسفم، متاسفم ، منو ببخش ، از جون بچم بگذر ... لطفا .. نذار منم داغ ببینم ...
از صدای ناله های ویینگ، آیوان ترسید و بلند زد زیر گریه . ویینگ با نگرانی به سمت آیوان خیز بر داشت که آلفا ها دوباره برش گردوندن سر جاش :
- نه... نه... پسرم ، لطفا... خواهش میکنم...بزار آرومش کنم...
عمه کودک را روی شانه اش گذاشت و آروم بر روی کمرش ضربه زد :
÷ نیازی به تو نداره ، خودم اینجام !
آیوان نق میزد و پشت سر هم میگفت :
« ماما ، ماما»
ویینگ با گریه نالید :
- لطفا... بذار من بچمو بغل کنم.. بذار آرومش کنم ، این بچه منه...
عمه جیغ زد :
÷ بچه های منو پس بده! عقربمو پس بده! دختر گلمو پس بده! منم بچها مو میخام! بچه های منو بده تا بچتو بدم!
YOU ARE READING
𝒊𝒕 𝒊𝒔 𝒏𝒆𝒗𝒆𝒓 𝒍𝒂𝒕𝒆 𝒇𝒐𝒓 𝒍𝒐𝒗𝒆🍶🔞
Fanfictionنام فیک: برای دوست داشتن هیچ وقت دیر نیست «It is never too late to love» ژانر: امگاورس، اسمات ، هیستوری ،دراما نویسنده : هنرمند کاپل : لان وانگجی و ویینگ ، وانگشیان نسخه امگاورس آنتمید #Untamed نویسنده فیکشن ییژان «#𝒔𝒆𝒙𝒚_𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆_𝒃𝒖𝒏𝒏�...