با بسته شدن در متوجه شدم هردوتاشون رفتن.
امروز سخت ولی آسون بود.امروز بد ولی خوب بود.
امروز مثل احساس معلق من گذشت.
اعتراف میکنم تا ابد عاشقت میمونم.**********
ساعت 09:18 دقیقه صبح بود و معلم حساب و ریاضی داشت درسو پای تخته مینوشت.
من مثل همیشه در حال نوت برداری از سر مشقای پای تخته بودم.
سرمو سمت جین کردم، بعد اعتراف دیروزی به جین و جنی هیچکدوم باهام حرفم نزدن. البته حقم میدادم.
سرمو سمت جین برگردوندم اما با دیدنش جا خوردم!
دست چپشو به موازات روی میز دراز کرده بود و سرشو نیم رخ روش گذاشته بود و خوابیده بود.
دهنش نیمه باز بود و آب دهنش از دهنش آویزون بود.
آرزو میکردم کاش منم عین اون بیخیال عالم دنیا بودم. پوفی کردمو باز سرمو با دفتر و کتابای جلوم مشغول کردم.
... خب بچه ها باید دوتا دوتا همگروهی بشین. و فقط پسرا با پسرا و دخترا با دخترا.حرف آقای یون(معلم حساب و ریاضی) تموم نشده بود که با اعتراض بیشتر کل کلاس همهمه شد.
اولین نفر تو اعتراضا لیسا بود.
حدس میزدم واسه چی اعتراض داشت.
همینجوریش به تهیونگ میچسبید از این به بعد بدترم میشد. مثل آدامس وا رفته میموند.
البته شاید منم آدامسم که همش از کنارش بودن ذوق مرگم. من بدتر از لیسام!
تهیونگ فکر میکنه داره ازم سواستفاده میکنه ولی درواقع این منم که دارم ازش سواستفاده میکنم....سااااکت!
$اما آقای یون من نمیتونم با کسی دیگه ای همگروهی بشم!
...براممهم نیست دختر، مادرت رئیس این مدرسه اس و همه کارشه اونو زیر سوال نبر! با این حرفات نمیتونی نظرمو راجع به تصمیمم عوض کنی. کلاس من کارهای من!آقای یون درواقع داشت با وسط کشیدن سِمَت مادرِ لیسا یکاری میکرد که دیگه حرفشو پیش نکشه و آقای یون رو تو تنگنا قرار نده، از استراتژیکش خوشم اومد.
...خودم دسته بندیتون میکنم پس حرف نباشه! برحسب اسم اول اسمتون باهمدیگه همگروهی میشین.
چند تا اسم رو یکی یکی خوند تا یهو گفت:
... جین و جونگکوک تو یک گروه
=چییییی؟
×هوم i like that!
= وات د هل. آقای یون با جیون منو تو یه گروه بزارین اگه میشه.
...نمیشه جین بشین سرجات انقدرم شلوغ کاری نکن.
×من اعتراضی ندارم!!
=والله یو آر...آقای یون چند بار با دستش محکم زد به میز و همین باعث شد که جین بشینه رو صندلیش و جو هم آروم بشه.
...مین یونگی؟
+بله؟
...نمره هات خیلی اُفت کرده، مجبورم با یکی که درسش خوبه همگروهیت کنم تا یکم رو درست و پشتکارت تاثیر بزاره.سرمو از خجالت پایین انداختم و چیزی نگفتم.
...با تهیونگ همگروهی!
+من با کی؟
...با کیم تهیونگ، آخر کلاس نشسته اونجا.
ESTÁS LEYENDO
انتخابِ اشتباه! فصل اول (تکمیل شده)
Novela Juvenilخیلی برام سخته باهات تو یک کلاسم؛ درسته که ته کلاس میشینی ولی دونستن اینکه تو توی اون دنیایی زندگی میکنی که منم میکنم دلمو بلرزه در میاره؛ دست خودم نیست ناخواسته و یواشکی عاشقت شدم! _____________________________________________________ موضوع: مین ی...